ما ملوانی هستیم !

جایی برای عاشقان ملوان

ما ملوانی هستیم !

جایی برای عاشقان ملوان

واگویه های ملوان

 

خیلی وقت بود که میخواستم مطلبی بنویسم اما حقیقتاً حس و حال نوشتن نداشتم . بهتر است بگویم به نوعی فوتبال زده شده ام ! یادم می آید زمانی برای دیدن 5 دقیقه فوتبال از همه چیز می گذشتم اما اکنون اصلا حوصله فکر کردن به آن را هم ندارم . شاید بهتر بود بازی ملوان – پرسپولیس را که در آزادی برگزار شده بود را نمی رفتم !! شاید تعجب کنید اما با تمام خوشی که در آزادی داشتم غمی درسینه ام بود که آزارم میداد . شاید دیدن این همه تفاوت بین دارا و ندار ، شاید دیدن این همه امکانات بعضی ها و ندیدن هزارمش برای بعضی دیگه و البته شاید فکر کردن به روزهای گذشته ای که بازهم این تفاوتها رو به خاطرمان می آورد سبب بی حالی ام شده بود . گفتنی است که اولین و آخرین باری که به آزادی رفته بودم سال 70 یا 71 بود که درمعیت تیم قایقرانی انزلی به تهران و مجموعه آزادی رفته بودم . بازی تراکتورسازی و کشاورز ( مطمئن نیستم ولی فکر کنم سیروس آن سال درکشاورز بود و مربی تراکتور هم واسیلی گوجا بود ) از آن زمان مدت زیادی میگذرد و نمی دانم چه شد که به سرم زد بازی ملوان – پرسپولیس را از نزدیک تماشا کنم .

گذشته از لذت دیدن بازی ، دیدن دوستان قدیمی در هر چه بهتر بودن لحظات حضور در آزادی کمکم می کرد اما با تمام خوشی که احساس می کردم ، از این همه فاصله دلم گرفته بود . نمی دانم از کجای این فاصله ها بگویم که همه چیز و همه جا متفاوت از تمام چیزهایی بود که داشتیم . تفاوتها حتی از اتوبوس زوار در رفته ملوان که مربوط به دهه 60 میلادی بود و اتوبوس شیک تیم پرسپولیس شروع میشد و تا ابد هم ادامه داشت . ذکر این مصائب بیشتر دل من و شما را خون می کند پس بهتر است به سراغ ملوان برویم . ملوانی که شاید به خاطر مبارزه در عین نداریش محبوب قلبهایمان شده ، ملوانی که دوست دارد تمام بغض فروخورده کمبودهایش را در چنین میادینی فریاد کند . چه بسا حس این همه تبعیض برای آن بازیکنی که خودش را کمتر از حریف نمی داند اما عملاً اینگونه می بیند سبب می شود ملوانان در اینگونه میادین از قالبشان بیرون بیایند .

قصد تحلیل یا تفسیر بازی را ندارم چرا که هم مدت زیادی از برگزاری آن گذشته است و تکرار آن باعث اندوه بیشتر میشود .

در لیگ پنجم ملوان تقریبا از تمامی حریفانش امتیاز گرفت و فقط در این بین تیم پرسپولیس یک استثنا بود . بردهای بدست آده که در دور رفت و برگشت به مربیان وقت پرسپولیس نسبت داده شد عملاً ( به نظر من ) متعلق به یک بازیکن بود بنام علیزاده !! در 7 گلی که ملوان در دو بازی از پرسپولیس خورد 5 تای آن از روی پرتاب علیزاده و یکی هم توسط خود او به ثمر رسید پس باید علیزاده را برنده هر دوبازی بنامیم نه تاکتیک و نه برنامه کادر فنی .

در این بازی خط دفاع ملوان علیرغم آفساید گیری های موفق متعددش در نهایت مجبور به قبول سه گل شد که در این بین ضعف فلاحتی در راست و نفوذهای بی بازگشت نظرپاک باعث میشد تا معدنچی و کاظمیان در فرصتهای بدست آمده بیش از پیش در مناطق یاد شذه جولان بدهند و در نهایت هم به خواسته خود برسند . البته باید اشاره ای به بازی بی نقص " سید جلال رافخوایی " داشته باشم که تنها بازیکن خط دفاع بود که تا سر حد مرگ دوید و در پوششها بسیار عالی می نمود . شاید اگر بقیه هم مثل او بودند ملوان با نتیجۀ دیگری میدان را ترک می کرد . به هر حال ملوان حذف شد و این سخنان تاریخ مصرف گذشته هم را به جایی نخواهند برد اما بهتر دیدم حرفهایی از ملوان بگویم که برای طرفدارانش بسی آشناست :

دیگر عادت کرده ایم به نداشتن ، دیگر عادت کرده ایم به نخواستن ، دیگر عادت کرده ایم به ازدست دادن و دیگر عادت کرده ایم به ساختن ! برایمان عادی شده که ستارگان دیروز خود را در آسمان دیگران ببینیم و افسوس بخوریم بر آنچه که اندوختیم و در لفافی ابریشمین تقدیم کردیم به آنان که از ما بهترند ! گویی ما از جهان دیگری آمده ابم و همیشه باید شاهد و ناظر این تفاوتها باشیم .

گویی ما باید همیشه نردبانی باشم برای رسیدن دیگران به اوج و ما همچنان بمانیم در موج . شاید مضحک به نظر برسد اما هیچگاه از ملی پوش شدن یا چهره شدن بازیکنان ملوان خوشحال نشدم چرا که می دانستنم این یعنی کوچیدن از ملوان و باز می بایست می ماندیم و ستاره ای دیگر را برای روشنی بخشیدن به محفل دیگران نظاره گر می شدیم . براستی چرا ما هیچگاه در حفاظت از سرمایه هامان نکوشیدیم  از زمانهای دیرین هم چنین بوده است . روزی سیروس رفت روزی دیگر پژمان رفت  فردا نیز مازیار می رود و این چرخه همچنان ادامه خواهد داشت اما همیشه مدیر بوده مدیر می ماند و مدیر خواهد ماند بدون اینکه لحظه ای به این فکر کند که ملوان متعلق به مردم است و البته من و تو خواهیم ماند و دریایی از سوالات بی پاسخ که آیا غلامین رفت ؟ حسنی صفت می ماند ؟ یحیی نژاد تمدید می کند ؟ قربانی به کدام تیم رفته است ؟ مازیار چه ؟ و ما می مانیم و هزاران خون دل برای ساختن دوباره تیمی که مانند همیشه به آن ببالیم . مایی که باید صدای اعتراضمان را بر سکوهای سرد و سیمانی ورزشگاه پیرمان فریاد کنیم . همیشه هستیم ، زیر باران خیس می شویم ، خسته می شویم ، محروممان می کنند ، اما باز هم می مانیم  ، بازهم مشتمان گره می شود و برای احقاق حق تنها دلخوشیمان بر می خیزیم .

من اگر برخیزم

تو اگر برخیزی

همه بر می خیزند .

 *** توضیح : برخی از دوستان در بخش نظرات حرفهای جالبی زده اند که پیشنهاد می کنم یه سری به آنجا بزنید .

نظرات 16 + ارسال نظر
فقط کلیک پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:26 ب.ظ http://www.adinehbook.com

دوست داری پولدار بشی؟ هر کلیک 80 ریال!

میراث پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:56 ب.ظ

مرسی از مطلبت .

هر چند داغ ادم رو تازه میکنه.

بابک پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:42 ب.ظ

salam be tamame malavanihaye aziz va dooste khoobam reza
man ham ba to too estadium boodam az hamoon aval delam gereft na bekhatere nadariha ke ma be in adat kardim . na bekhatere hazf shodan ke jozee az footballe . doroste ke ma az lahaze madi bodje va emkanat az kheyli az timhaye lige avali ham aghabtarim ama ma chizi darim ke kheyli az oon timha hazeran chand barabar boodje saliyanashoono ro hazine konan ta oono bedast biyaran .on ham eshgho alaghe tarfdaran va iman be teame mahboobeshoone. ba har shekast cheshmamoon pore ashk mishe va ba har piroozi az shadi too poostemoon nemigonjim va baz ham ashk be komak ma miyad.dar voojoode tarafdaran malavan chizi hast ke shayad dar kamtar teami dide beshe . va oonham etemad benafse bala ;iman;va khaste ghavi baraye pirooz shodan dar har meydani hast ke dar cheshm, faryad va ghalbe oonha dide mishe pas injooriye ke az rooye sakkoo be saghe bazikonhaye ma dar meidan enteghal peyda mikone.injooriye ke pejmane noori dar malavan pejman bood va dar pegahe rasht tanha yek saye.
vali man ham delam gereft na bekhatere bakht chon teame ma mardane bazi kard va jelo 40000 tamashagare harif ta akharin lahze baraye pirooz shodan jangid.
man delam gereft chon mididam inhame shoro shogh inhame iman va etemad benafs va inhame marefat be hich engashte mishavad.
rasti malavan khoob natije gereft ya na?
aslan baraye maseoline malavan moheme ke in team chandoom beshe?
aslan moheme ke bazikonane malavan dar che sharayeti hastan?
aslan moheme ke che khastee daran?
aslan moheme ke morabiyan baraye piroozi che abzari ro bayad dar ekhtiyar dashte bashan?
aslan moheme tamashagarhaee ke az anzali 300 km mikoobano miyan tehran ba khooshhali bargardan ya narahati?
aslan malavan va tarafdaranesh baraye oonha mohem hastan ?
va aslan be ebarati malavan baraye oonha hamoon maeniro mide ke baraye ma dare?
midoonam ke soale sakhti nist va javabesh asoontar .
vali delam gereft choon malavan baraye ma faratar az yek teame .
manam delam gereft chon ma mahkoom be doost dashtane malavanim.
فرصت کوتاه بود و
سفر جانکاه بود
اما یگانه بود و

هیچ کم نداشت

movafagh bashi babak
(midoonam khoondanesh barat moshkele vali bikhiyal)

توضیح : این مطلب قشنگ رو دوست خوبم بابک نوشته بود که متاسفانه انگلیسی تایپ کرده بود و برای اینکه بقیه هم ازش استفاده کنن خودم دوباره فارسی تایپش کردم :

سلام به همه ملوانیهای عزیز و دوست خوبم رضا . من هم با تو توی استادیوم بودم و از همون اول دلم گرفت نه به خاطر نداری ها که ما بهش عادت کردیم و نه به خاطر حذف شدن که این جزئی از فوتباله . درسته که ما از لحاظ مادی و امکانات از خیلی از تیمهای لیگ دسته اول هم عقبتریم اما ما چیزی داریم که خیلی از اون تیمها حاظرن چند برابر بودجه سالیانه شان را هزینه کنند تا اونو بدست بیاوردند . اون هم عشق و علاقه طرفداران به تیم محبوبشونه . با هر شکست چشممون پر از اشک میشه و با هر پیروزی از شادی تو پوست خودمون نمی گنجیم و باز هم اشک به کمکمون میاد . در وجود طرفداران ملوان چیزی هست که شاید در کمتر تیمی دیده بشه و اونهم اعتماد به نفس بالا ، ایمان و خواست قوی برای پیروز شدن در هر میدانی هست که در چشم ، فریاد و در قلب اونها دیده میشه پس اینجوریه که از روی سکو به ساق بازیکنان ما در میدان انتقال پیدا می کنه . اینجوریه که پژمان نوری در ملوان پژمان بود و در پگاه رشت تنها یک سایه . ولی دل منم گرفت نه به خاطر باخت چون تیم ما مردانه بازی کرد و جلوی 000/40 تماشاگر حریف تا آخرین لحظه برای پیروز شدن جنگید . من دلم گرفت چون می دیدم این همه شور و شوق ، این همه ایمان و اعتماد به نفس و این همه معرفت به هیچ انگاشته میشه . راستی ملوان خوب نتیجه گرفت یا نه ؟ اصلاً برای مسئولین ملوان مهمه که این تیم چندم بشه ؟! اصلاً مهمه که بازیکنان ملوان در چه شرایطی هستند ؟! اصلاً مهمه که چه خواسته ای دارن ؟! اصلاً مهمه که مربیان برای پیروزی چه ابزاری رو باید در اختیارداشته باشند ؟ اصلاً مهمه که تماشاگرای ملوان که 300 کیلومتر رو از انزلی میکوبن میان تهران ، با خوشحالی برگردند یا ناراحتی ؟! اصلاً ملوان و طرفدارانش برای اونها مهم هستند و اصلاً به عبارتی ملوان برای اونها همون معنی رو میده که برای ما داره ؟! می دونم که سوال سختی نیست و جوابش آسونتر ولی دلم گرفت چون ملوان برای ما چیزی فراتر از یک تیمه . منم دلم گرفت چون ما محکوم به دوست داشتن ملوانیم .
فرصت کوتاه بود و
سفر جانکاه بود .
اما یگانه بود و
هیچ کم نداشت .
موفق باشی . بابک

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:49 ب.ظ

سلام رضا
مرسی از مطلبی که نوشتی
منم یه چیزی نوشتم فرستادم به ایمیلت.
افشین

توضیح : مطلب زیر رو دوست خوبم افشین برام ارسال کرده بود که جهت استفاده بقیه دوستان به اینجا انتقالش دادم .

داستان نداری های ملوان ( بنا به دلایلی که اکثراً به آن واقف هستند )
کوچ رنج آور بازیکنان بزرگ این تیم قدیمی که همچنان دل طرفداران دریادل خود را درفصل به اصطلاح نقل و انتقالات طوفانی می کند .
عدم یک مدیریت ورزشی دلسوزدر این کعبه آمال مردم انزلی که حتی اندک دارایی های این تیم را در جاهای دیگر هزینه کرده و گاهی نیز جهت بعضی مسائل شخصی به منبع اولیه عودت داده می شود .
اختلاف کادر فنی با کادر به اصطلاح مدیریتی در روزهای پایانی هر فصل ، بد قلقی های ابتدای فصل تماشاگران نسبت به این تیم (که چند فصلی است باب شده است ) ، اشتباهات کادر فنی در چند بازی که گاهی اوقات به دلیل اختلافات بیرون از زمین بازی در نحوه عملکرد تیم تاثیر می گذارد ( که بازی آخر نیز مشهود بود والبته عوامل دیگر .
اینها همه گوشه ای از کوله باریست به نام ملوان که این خیل طرفداران عاشقش سالیان درازیست که بر دوش می کشند . ولی باز هم ملوان برای تمام آبای های انزلیچی یک عشق جدانشدنی از قلب آنهاست . در هر کجا که باشند و هیچ نیرویی هم قادر به جدا کردن آنان از یکدیگر نیست .
باز هم برای دیدن رقص این قوی سپید به تهران بیا که اگر این قو دریای مواج طرفداران خود را نداشته باشد می میرد .

دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود ازاو
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند .
افشین .

اخبار ورزشی بندر انزلی جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:52 ق.ظ http://varzesh-anzali.tk

سلام
من حمید میرزاحانی هستم نظرت درباره تبادیل لینک چیه

کوشا دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:36 ب.ظ

رضا جون سلام
ملوان که امسال بدجوری حال ما رو گرفت . سال به سال دریغ از پارسال . با اینحال امیدورام بارسلون بتونه با قهرمانی در جام باشگاههای اروپا کمی دل ما انزلی چی ها رو شاد کنه .
قربانت . کوشا

سلام بر کوشای عزیز .
خیلی ممنونم از اینکه به اینجا سر زدی . بازم گلی به جمال دوستان قدیمی . امیدوارم باز هم اینجا ببینمتون و از نظراتتون استفاده کنم .
ضمنا مثل اینکه «‌ ینس لمن» رو فراموش کردید !! خودت که می دونی آلمانیه و ...آره داداش .
خوش باشی .

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:02 ب.ظ

با سلام
یاد اون روزها بخیر . اون روزهایی که ملوان با تموم نداری هاش با همه بی عدالتی ها که در حقش می شد بیشتر از امروز دل ما هوادارها رو شاد می کرد . یادش بخیر محمد حبیبی - محمد قدیر بحری - درجزی - دلخوش - قویدل - پور غلامی - غلام محمدوند - جواد گروهی - قنبر نژاد - سیروس آبای ( خدا بیامرز ) - محمد احمد زاده - سیری و . . . اونها بازیکنانی بودند که پولهای چند صد میلیونی امروزی ها به آسونی وسوسشون نمی کرد . شاید اون روزها دیگه برنگرده ولی ما طرفدارها با خاطراتی که لحظه لحظه جوونی مارو پر کرده هنوزم داریم حال می کنیم .
وقتی اسم بازیکنان قدیمی رو مرور می کنم حس عجیبی دارم چرا که فکر می کنم ما به اندازه کافی قدر اونا رو ندونستیم .
یادش بخیر ....
راستی رضاجون یاد اون شیرجه هات بخیر - با یادآوری اون روزها خوشحالم کردی .
با تشکر - قربانت کوشا

کوشا سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:04 ب.ظ

با سلام
یاد اون روزها بخیر . اون روزهایی که ملوان با تموم نداری هاش با همه بی عدالتی ها که در حقش می شد بیشتر از امروز دل ما هوادارها رو شاد می کرد . یادش بخیر محمد حبیبی - محمد قدیر بحری - درجزی - دلخوش - قویدل - پور غلامی - غلام محمدوند - جواد گروهی - قنبر نژاد - سیروس آبای ( خدا بیامرز ) - محمد احمد زاده - سیری و . . . اونها بازیکنانی بودند که پولهای چند صد میلیونی امروزی ها به آسونی وسوسشون نمی کرد . شاید اون روزها دیگه برنگرده ولی ما طرفدارها با خاطراتی که لحظه لحظه جوونی مارو پر کرده هنوزم داریم حال می کنیم .
وقتی اسم بازیکنان قدیمی رو مرور می کنم حس عجیبی دارم چرا که فکر می کنم ما به اندازه کافی قدر اونا رو ندونستیم .
یادش بخیر ....
راستی رضاجون یاد اون شیرجه هاتم بخیر - با یادآوری اون روزها خوشحالم کردی .
با تشکر - قربانت کوشا

ابای سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 04:58 ب.ظ

سلام.حاج رضا.

آرمین چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:43 ق.ظ http://malavanbandar.tk

سلام داش رضا بابا این ور بازار چه خبره جالبه وتمیز

[ بدون نام ] چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 03:16 ب.ظ

سلام حاج رضا.مرسی به خاطر ملوان
م.عبرحق

رضا چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:06 ب.ظ http://bavaria.blogsky.com

سلام به همگی .
ممنونم از اینکه سر زدید .جداْ باید سپاسگذاری کنم از همه تون به خاطر حضور و رونق دادن به این وبلاگ . از همه دوستانی که اینجا رو گرم کردند صمیمانه تشکر می کنم .
تقدیم به بابک ٬ افشین ٬ کوشا ٬محمد ٬ آرمین و میراث و ...

آبای رو هم فراموش کرده بودم .

کوشا شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:55 ب.ظ

رضاجان سلام
ممنون از لطفت
یه پیشنهاد داشتم اونم اینکه بد نیست توی وبلاکت از خبرهایی که راجع ملوان توی انزلی میشه ما رو که از انزلی دوریم باخبر کنی . چون سایت های رسمی تا موردی حتمی نشه چیزی رو درز نمی دهند .
راستی شرمنده که تو فینال تا آخر نبودی .
قهرمانی بارسای عزیز رو هم به همه تبریک می گم .
قربانت - کوشا

کوشا یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:30 ب.ظ

رضاجون سلام
از عکسی که برام فرستادی ممنونم . ولی کاش میشد توی عکس توپ رو هم پیدا کرد تا بهتر بشه قضاوت کرد . چون بنظر میرسه یکی توپ رو تو عکس حذف کرده ....البته خودت که بهتر میدونی با مشخص نبودن موقعیت توپ نمیشه گفت گل آفساید بوده .
با اینحال رضاجون دست رو دلمون نذار که خونه .
چون اگه قرار بود با این چیزها قهرمانی ها تو فوتبال عوض بشه که ملوان ما تا حالا بیش از بیست بار قهرمان ایران شده بود ؟

مصطفی یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:51 ب.ظ

سلام به همه ملوانیها .
من خوزستانی هستم و طرفدار تیم فولاد .
بنده از دو شهر ایران خیلی خوشم میاد یکی انزلی خودتون و دیگری آبادان خودمون میدونید چرا؟ چون این دو شهر از معدود شهرهایی هستند که رنگ قرمز و آبی تهران در اونجا ارزش و اهمیتی نداره و مردم اونجا فقط عاشق تیم شهر خودشون هستند.
رضا جون مطلبی که نوشتی عین واقعیت است .در خوزستان ما هم خیلی از تیمها از بی پولی در حال نابود شدن هستند . حتی همین فولاد که خیلی ها فکر می کنند تیم پولداری است متاسفانه مسئولین شرکت فولاد نخواستند برای شادی مردم محروم و مظلوم خوزستان بودجه این تیم رو برای مسابقات آسیایی اضافه کنند تا فولاد بتونه یه مربی خوب اروپایی رو جذب کنه و بازیکنی رو جایگزین رهبر خلاقش ایمان مبعلی کنه . ورزشگاه خانگیش رو هم نتونستند برا مسابقات آسیایی آماده کنند. سال گذشته تیمهای خوزستانی آواره و خانه بدوش بودند و نمی دونستند که در کدوم زمین باید بازی کنند.
رضا جون اینجا خوزستان یه استان زرخیز که به گفته مسئولین ۸۶ درصد در آمد کشور رو تامین میکنه . اینجا شرکتها و کارخانه های فراوانی هست ولی چه فایده ! جز رنج و بدبختی آلودگی زیست محیطی ، ترافیک وتصادفات جاده ای و تخریب جاده ها و .....برا مردم خوزستان چیز دیگری ندارند .
رضا جون آیا میدونستی در خوزستان ورزشگاهی نیمه کاره است که در سال ۱۳۵۲ کلنگ اون زده شده ولی هنوز بعد از ۳۳ سال هنوز افتتاح نشده ؟!!!!!!!
واقعا چرا تیمهای نورچشمی سرخابی تهران باید در بهترین چمن ایران یعنی ورزشگاه آزادی بازی کنند!! ولی تیمهای شمالی مثل ملوان باید در بدترین زمینها بجای فوتبال گل بازی کنند و تیمهای خوزستانی هم حتی زمین و ورزشگاه هم برای انجام مسابقاتشون نداشته باشند آیا این عدالته ؟ ؟؟
آخه مگه اون شهرها جزئی از این کشور نیستند ؟

فولاد و ملوان هر دو تیمهای سازنده ای هستند که با سرمایه گذاری روی تیمهای پایه بیشترین خدمت رو به فوتبال ایران می کنند ولی افسوس که بجای توجه و حمایت از چنین تیمهایی همچنان از تیمهای همیشه آماده خور ی مثل استقلال و پیروزی حمایت میشه .

امیدوارم که مسئولین نیروی در یایی اینقدر نسبت به تیم ملوان بی تفاوت نباشند و با سرمایه گذاری بیشتر حق واقعی ملوان و مردم انزلی رو بدهند .

آرزوی موفقیت برای ملوان و طرفدارانش .

محبوب لیگ برتری........................ملوان بندر انزلی


شاهین دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:23 ق.ظ http://iran-malavan.tk

رضا جون چیکار کردی ؟؟؟؟ داغ دلمون رو تازه کردی ... کیبردمون رو هم خیس کردی ... شاید باورت نشه من هم اون روز حال عجیبی داشتم ... تو هلهله پرچم های سرخ و در جنگ نابرابر دیگر شکست مفهومی نداره ... اون روز روی سکوها چیزهایی دیدم که آتیشم زد ... نمیدونی چه حالی شدم وقتی گریه یکی از هواداران رو که سن کمی هم نداشت بعد از گل اول دیدم ... و بیشتر از اون وقتی دلم گرفت که دیگه امیدی به توی زمین نداشتیم و طبق معمول به سیروس توصل کردیم ... قایقران کجایی ؟؟؟؟!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد