ما ملوانی هستیم !

جایی برای عاشقان ملوان

ما ملوانی هستیم !

جایی برای عاشقان ملوان

حاشیه در حاشیه !

سلام .

تب  تند فوتبال همه جا را فراگرفته است و تقریباً این موضوع دوست داشتنی فکر و ذکر بیشتر مردم دنیا را مشغول به خود کرده است . از خرابه های بغداد بگیر تا سواحل زیبای جزایر قناری همه و همه چشم به گردش توپ گردی دارند که به هر حرکتش ملیونها بیننده را به وجد می آورد .

وبلاگ باواریا با توجه به اینکه  اخبار جام جهانی را در هر مجله و روزنامه ای ولو غیر ورزشی می توانید بیابید سعی در انعکاس اخباری دارد که تقریباً در جراید آنها را نخواهید دید یعنی حاشیه ها . حاشیه هایی که شاید خواندنشان خالی از لطف نباشد .

باید به سراغ کشوری برویم که همیشه حاشیه اش بسیار بسیار پر رنگ تر از متن آن می باشد . یعنی کشور عزیزمان ایران !!

 

                                         

 

متاسفانه ایران با تدارکاتی در حد جام ال جی  پا به مسابقات معظم جام جهانی گذاشت ! آوردگاهی که کعبه آمال تمام فوتبالیستها و فوتبالدوستان دنیاست و البته برای ما چیزی در حد رفتن به سیزده بدر بود .  گزینش ناصواب بعضی بازیکنان ، مخالفت با اذهان عمومی ، بزرگ جلوه دادن حریفان در مرحله مقدماتی و در نتیجه خوابیدن در باد صعود ، مشاهده رد پای برخی مدیر برنامه ها یه به عبارتی دلالها در انتخاب بازیکنان ، یکدندگی مربی در دفاع از برخی بازیکنان ، بی اعتنایی به بهترینهای لیگ ، ارجحیت  سود مالی بعضی ها بر منفعت ملی ، محافظه کار بودن مربی در کسب نتایج با حداقل گل زده ، چشم پوشی در برابر برخی بازیکنان لژیونر کارآمد و ... عواملی بودند که باعث گردیدند دست ما از رسیدن به حتی یک امتیاز تا اینجا ( این مطلب قبل از بازی با آنگولا نگارش شده است ) کوتاه شود و سرخوردگی و جریحه دار شدن غرور ملی در میان اقشار مختلف جامعه موج بزند .

در این بین شاید نقش فدراسیون فوتبال در حمایت از کادر فنی و توجیه نمودن اشتباهات آنان و کم معلومات و یا بی معلومات خواندن منتقدین باعث گردید حاشیه ای امن برای این کادر فنی بوجود آید که در پاسخ به همه سوالات عنوان شده و ابهامات موجود دست به مظلوم نمایی زده و یا با بهانه های واهی سعی در به انحراف کشاندن ذهن اهل فوتبال نمودند . شاید نحوه برخورد کادر فدراسیون با کارشناسان و اهالی فوتبال در برنامه های مختلف تلویزیونی و همچنین در جراید نشان از همین حریم امن بوجود آمده باشد . مدیریت سنتی و یه به عبارت دقیقتر مدیریت رفاقتی که در این فدراسیون باب شد عملا دست کارشناسان و اهل فن را از حیطه مدیریتی این فدراسیون و کادر فنی تیم ملی دور نمود و گویی تمام این کاربلدان فوتبالی با چوب فدراسیون رانده شدند . در این بین تولید برنامه یار دوازدهم از سوی تلویزیون که نوعی وادار به سکوت کردن کارشناسان بود کار را بیش از پیش به سوی تباهی پیش برد البته می توانست کار جالبی باشد اما نه با این سبک و سیاق . به طور مثال در شرایطی که آلمان میزبان جام جهانی است و حتی هیاتی نیز برای حمایت از تیم ملی آلمان بوجود  آورده بودند ( یعنی همان یار دوازدهم اما از نوع آلمانی ) اما باب انتقاد همچنان گشوده بود و حتی قیصر فوتبال آلمان بعد از بازی اول از خط دفاع تیم انتقاد شدید نمود که اگر این اتفاق در ایران رخ می داد وی به خیانت و دست های پشت پرده و هدف داشتن از ضربه زدن به تیم ملی محکوم میشد . علی ایحال تیم ملی مان با ارائه بازیهای نه در شان خود و آسیا از گردونه مسابقات به بدترین وجه کنار رفت و باعث شد در شرایطی که بهترین قرعه را در اختیار داشتیم و با قدرتهای بزرگ و سنتی فوتبال همگروه نشدیم به ایران بازگردیم . البته هدف ما بیشتر دور هم بودن بود که به آن رسیدیم !!

 

        

 

و اما حاشیه ها : اگر خاطر شریفتان باشد روزی که تیم ملی به دیدار رئیس جمهور رفت همه بازیکنان با لباس یکدست در جلسه حاظر بودند و فقط کریمی بود که لباس شخصی به تن داشت . در این دوره از مسابقات ( همانند همیشه ) چند دستگی هایی در بین بازیکنان بود . مهدی مهدوی کیا ، علی کریمی و وحید هاشمیان با تکیه بر بوندس لیگایی بودنشان قدرت بیشتری را در تیم طلب می کردند و در مقابل کادر فنی موضع سختی گرفته بودند . هاشمیان معتقد بود باید مهاجم اول باشد و مهدی مهدوی کیا به دنبال کسب بازوبند بود و کریمی هم که رابطه خوبی با دایی نداشت معتقد بود باید دایی از اردو برود . در روز جلسه با رئیس جمهور هم کریمی به قهر اردو را ترک کرده بود و میلی به ادامه نداشت و در بین راه با وساطت این و آن ( کاری که درکشور ما امری رایج و معمول به شمار می رود ! ) به جلسه آمد به همین دلیل با لباس شخصی در این جلسه حضور داشت . در طول اردو هم آن همدلی که در گذشته بود وجود نداشت و به عبارتی هر کسی ساز خود را می زد . در مقابل ، یحیی گل محمدی ومیرزاپور  هم در حمایت از دایی برخاسته بودند و در برابر گروه اول موضع گرفته بودند . بقیه هم که بازیکنان جوان تیم بودند با ترس از خط خوردن فقط دعوای اینان را نظاره گر بودند . مساله هم از آنجا هویدا شد که خبرنگاران در برخورد با آن دسته خبرنگارانی که فدراسیون به خرج خود آنها را به آلمان فرستاده بود متوجه شدند که اینان اصلاً خبرنگار نیستند و فقط برای گردش مجانی به آلمان آمده اند !  بعد از کشمکش فراوان ، خبرنگاران تصمیم گرفتند برای مقابله به مثل با فدراسیون این اخبار را که قرار بود مسکوت بماند را به تهران مخابره کنند !

در روز بازی با پرتغال هم زمانی که یحیی مصدوم شد ، مهدوی کیا برای گرفتن بازوبند به نزد وی آمد که یحیی ترجیح داد بازوبند را ( به بهانه مصدومیت ) به مهدی که بزرگترین آرزویش رسیدن به بازوبند در جام جهانی آلمان بود ندهد .

در همین بازی نیز مشخص شد برانکو فارسی را خوب حرف می زند و وقتی به نکونام گفت : جواد تو برو چپ بازی کن ! همه فهمیدند که وی به خاطر فرار از صحبت با مردم و جوابگویی به خبرنگاران چنین رلی را بازی کرده است . مردی که بیشتر فکرش بیزینس بود تا تیم ملی مان . مردی که به خرج بیت المال بارها و بارها به اروپا می رفت و مثلا بازی کریمی را نظاره می کرد ( برای چه ؟ بماند ! ) مردی که برای هماهنگ کردن امور ( که آخر نفهمیدیم کدام امور ؟! ) بارها به اروپا می رفت و کسی هم نبود به او حرفی بزند .... بگذریم .

مساله جالب بعدی دعوت از نوید کیای مصدوم بود که به گفته خودش دو هفته بود که کوچکترین تمرینی نکرده است ولی برانکو ادعا می کرد با وی در تماس بوده و می دانسته که محرم از تمرینات منظم برخوردار بوده ! گفتنی است اصرار رضا فاضلی مدیر برنامه اکثر بازیکناتن شاغل در خارج از کشور مثل کریمی . مهدوی کیا و حتی خود نوید کیا در دعوت از این بازیکن مصدوم دلیل اصلی این فراخوانی بوده ضمنا همایون شاهرخی یار ثابت سفرهای خارجی تیم (که در آخر گار بازهم نفهمیدیم چه کاره تیم ملی است ! ) نیز با توجه به علاقه ای که به محرم داشته برانکو را در این مهم یاری نموده است . حالا نیاز تیم ملی به دفاع چپ بوده یا نه مهم نیست مهم همانطور که قبلا هم عرض کردم دور هم بودن است !

عکس ذیل لحظه شوت کردن لوازم پزشکی تیم را به دلیل عصبانیت علی کریمی بعد از تعویض نشان میدهد !!

مساله بعد مساله کاپیتان تیم ملی یعنی علی دایی می باشد . قبل از هر چیز باید عرض کنم به شخصه با حضور دایی موافقم زیرا به نظر من هوز کارآمدترین مهاجم است هر چند از سن بالایی برخوردار است . شاید بهتر بود دایی در اوج از فوتبال ملی خداحافظی می کرد اما در روزی که میرزاپور باز هم کار کردن با پا را بلد نبود ، رحمان کنترل توپش به پاس گل بدل شد ، نصرتی بارها و بارها در دفاع جا ماند ، مهدوی کیا حتی یک سانتر درست انجام نداد و کریمی فقط سایه ای در زمین بود تمام ناکامی ها به اسم کسی نوشته شد که به خاطر محبوب نبودنش باید تنبیه میشد . در کندی دایی و عدم توانای اش در دریبل زدن و کارهای تکنیکی شک نکنید . دایی مرد ضربات آخر است اما چند بار ؟ حقیقتاً چند بار توپ به دایی رسید که در زدن یا نزدنش توانا باشد ؟ چند بار در کورس عقب افتاد که کندی اش را به رخش کشیدیم ؟ چند بار دروازه را بد هدف گرفت که از کهولتش سخن راندیم ؟ چرا کسی نگفت آقای مهدوی کیا چرا حتی یک سانترت هم درست نواخته نشد ؟ آقای کریمی چرا حتی یک موقعیت هم نتوانستی بوجود آوری و ... شاید این نرساندن توپ به دایی هم ماجرای پشت پرده ای داشته باشد !!! درست است که دایی با دایی5 سال قبل متفاوت است اما اگر روزی می بایست دایی را متهم به کم کاری می کردیم بازی ایران – مکزیک آن بازی که عرض کردم نبود . در این مورد مطلبی برای سایت پارس فوتبال تهیه نمودم که برای دیدنش می توانید اینجا را کلیک کنید . اگر هم ایرادی هست باید بر برانکو بگیریم که او را تعویض نکرد . در همین بازی و بازی با پرتغال هاشمیان بارها و بارها خودش را دریبل زد و به اوت رفت اما هیچکسی او را ندید چون دایی مهره بزرگتری بود و البته نقش گزارشگر سیما هم در این بین غیر قابل انکار است !! چه در بازی اول که با کلمات تند دایی را نکوهش کرد و چه در بازی دوم که تعویض کریمی را اشتباه خواند و فردای آن روز بازتاب همین جملات  در تمام ارکان ورزش نمایان شد . جالب وقتی بود که ارسال آندو تیموریان که بسیار بلند بود به بالای سر دایی برخورد کرد و عادل گفت اگر 5 سال فبل بود دایی آنرا گل میکرد . یعنی دایی در 5 سال گذشته یا 30 سانت بلند تر بوده یا بیشتر می پریده ؟! من که فکر نمی کنم دایی در پریدن هم افت کرده باشد .به هر حال در مملکتی که محور اصلی فوتبال آن و سوژه روزنامه هایش از گزارش عادل می آید باید به حال آن گریست ... باز هم بگذریم .

خب مساله بعدی در مورد تورهای مسافرتی است که علاقه مندان دان به آلمان برده است . این تور با وعده هتل 5 ستاره ، سه وعده غذایی رایگان ، ترانسپورت داخل شهر و بلیط بازی طرفدران تیم  ملی را به آلمان برد اما به روایت حاظرین در این تور : فقط صبحانه رایگان است ! هتل 2 یا 3 ستاره در 30 کیلومتری شهر که در هر اتاق یک تختخوابه باید 3 نفری می خوابیدند ! رفت و آمد به پای خودتان ! روز بازی با مکزیک هم عنوان شد که بلیط موجود نیست و هر کسی که بلیط می خواهد هزار یورو قیمتش است و این درحالی است که قیمت بلیط 250 یورو است . در حالی که مکزیکی ها با بلیط و لباس مجانی آمده بودند .

و قسمت جالب ماحرا مربوط به لیدرهای تیم ماست که بلیط بازی را بیرون از ورزشگاه فروختند و بازی را در تلویزیونهای بزرگ بیرون ورزشگاه دیدیند!!!  

در کشوری که حاشیه اش بیشتر از متن است اینها همه جزیی از زندگی ما می باشند . مطالب دیگری هم در مورد تیم ملی آلمان و البته قوهای سپید خزر داشتم که به زودی آماده خواهم نمود . امیدوارم با نظراتتان مرا در هر چه پر بار تر شدن وبلاگ یاری نمایید .

ضمناْ برای دیدن خلاصه مطلب فوق در سایت پارس فوتبال می توانید اینجا را کلیک نمائید .

 

نظرات 2 + ارسال نظر
علی ملوانی سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:36 ب.ظ http://www.bandar-anzali.mihanblog.com

سلام رضا جون ... دمت گرم .. مطالب خوبی نوشتی .. انشالاه جام جهانی بعدی دیگه ۱۳ بدر نرن!! موفق باشی

شاهین سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:15 ب.ظ http://iran-malavan.tk

سلام عزیزم ... خوبی ؟ ... تیم ملی هم همونطور که انتظار میرفت گند زد . بیخیالش ... به منم یه سری بزن ... نظرتو راجع به قالبم بگو . فعلا بابای .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد