ما ملوانی هستیم !

جایی برای عاشقان ملوان

ما ملوانی هستیم !

جایی برای عاشقان ملوان

امید در باواریا

درروزهایی که حساسیت و هیجان در بوندس لیگا به اوج خود می رسد بایرن مونیخ درحالی که حریفانش در این هفته قافیه را در مقابل رقیبان باخته بودند توانست با برد 2-3 در خانه هرتابرلین کمی اوضاع خود را سر و سامان ببخشد . همانطور که در نوشته قبلی خود درباره بایرن به عرض رسانیده بودم پس از تعطیلات نیم فصل و افت شدید بایرن ، مسئولان این تیم به این نتیجه رسیدند که مربی تیم را برکنار کرده و اوتمار هیتسفیلد را جایگزین آن نمایند . اقدامی که کمی غافلگیرکننده بود و در مقابل تعجب و گاهاً اعتراضات خاموش برخی کارشناسان را موجب شده بود اما شاید بتوان جواب منتقدان را با مشاهده عینی تغییر شیوه بازی بایرن داد . به شخصه معتقدم ماگات هرگر مربی جاه طلبی نبود و همواره به کم قاتع میشد و همین روحیه در کل تیم تاثیر خود را گذاشته بود . او که معروف است ترجیح میدهد همه بازیهایش را با نتیجه 1-0 ببرد درحالی از بایرن رفت که این تیم در شرایط بسیار بدی قرار داشت علی الخصوص بعد از تساوی بحث برانگیز این تیم در برابر بوخوم و در مقابل دیدگان شصت و نه هزار هوادار متعصب بایرن که منجر به اعتراضات شدید آنان شده بود . همان شب وی برکنار شد و هیتسفیلدی به میدان آمد که نتیجه کارهایش را می توان در همین چند بازی بایرن مشاهده کرد .

بازی این هفته بایرن در برابر هرتا را می توان ثمره حضور این مربی دانست . بایرنی که برای هر حمله ای جان طرفدارانش را به لب می رساند می تواند در زمین تیم هرتا 3 گل به ثمر برساند . پودولسکی که یک گل زد و بارها و بارها دروازه هرتا را تهدید نمود در زمان ماگات فقط جهت تزئین نیمکت بکار می رفت ! اما همه اینها دلیلی بر چشم پوشی از خط دفاع متزلزل بایرن که بارها هم هیتسفیلد را نگران نموده است نخواهد بود . در هر دو گل بایرن فیلیپ لام ضعیف عمل کرد و نتوانست پوشش لازم را داشته باشد اما این قسمت عمده این ضعف به خاطر کم کاری ون بویتنی ایجاد شده بود که در جای خود نبود و لام کوتاه قامت به جای او وظیفه سر زدن را عهده دار شده بود .شاید اگر در هر دو گل دریافتی جای ون بویتن با لام عوض میشد بایرن این دو گل را دریافت نمی کرد .

به هر روی بعد از شکست شالکه در برابر هامبورگ و همچنین اشتوتگارت در برابر لوکوزن باز هم بایرن به دایره مدعیان بوندس لیگا بازگشت و توانست فاصله 12 امتیازی خود با صدرنشین را به 6 امتیاز کاهش دهد . با توجه به محرومیت بازیساز اصلی شالکه یعنی لینکلن و مصدومیت بسیاری از بازیکنان این تیم که مطمئناً در ناکامی های چند هفته اخیر آنان موثربوده است می توان روزهای بدتری هم برای این تیم متصور باشیم . بایرن با این تیم و برمن در آلیانز آره نا بازی خواهد کرد و همین دیدارها می تواند قهرمان فصل را مشخص نماید . شاید بازی هفته بعد بایرن در برابر برمن نقطه عطفی برای هر یک باشد . امیدواریم کسی که آن شب با لبخند به خواب می رود اوتمارهیتسفیلد باشد نه توماس شاف !!

 

توضیح : عکس بالای متن از وبلاگ Bayernclub می باشد

 

دور برگشت بوندس لیگا در سال ۲۰۰۷

 

لابد می پرسید این عکس به چه دلیل اینجا آمده است ؟! خب خیلی ساده است چون وبلاگ باواریا امروز یک ساله شده و به همین خاطر برایش جشن گرفتیم !! از همه کسانی که در طی این یک سال ما را تحمل کردند و با همفکری و مساعدت های خودشون ما را یاری نموده اند بی نهایت متشکر و سپاسگذاریم .

خب مدتها بود که درمورد بایرن و آلمان چیزی ننوشته بودیم و بهمین خاطراین قسمت مربوط می شود به بایرن و البته بررسی مربی گذشته و حال آن . پس از پایان نیم فصل بوندس لیگا ، بایرن در رده سوم جای گرفت در حالی که با برمن و شالکه 3 امتیاز اختلاف داشت و می بایست برای حضور در بالای جدول تلاش بیشتری می نمود . به هرحال جبران 3 امتیاز در 15 بازی نباید کار چندان سختی باشد آنهم درحالی که هر دوتیم برمن و شالکه در دور برگشت باید در استادیوم خانگی بایرن یعنی آلیانز آره نا به مصاف مدعی همیشگی لیگ آلمان می رفتند و این قدری باعث آسودگی خاطر میشد . بایرن به تعطیلات نیم فصل رفت و پس از اردوی چند روزه ( و البته موفق ) در امارات و بازی با تیمهایی چون بنفیکا و مارسی و پس از آن بازی با چند تیم آلمانی ( که البته تقریباً بایرن در تمام آنها موفق بود ) به انتظار شروع فصل جدید ماند . می توان گفت در این دوره تعطیلات ، بایرن به خوبی توانست از فرصت بدست آمده استفاده نموده و در آمادگی بیشتر بکوشد . به شخصه شروع خوبی را برای بایرن در دور برگشت متصور بودم اما اوضاع در این تیم به شکلی که همه پیش بینی می نمودند پیش نرفت !

ذکر این نکته هم ضروری است که در تعطیلات نیم فصل سباستین دایسلر یا به قول طرفداران بایرن "سبا" از فوتبال کناره گیری نمود و دلیل آنرا خستگی روحی و نداشتن انگیزه اعلام نمود . او که در ابتدا به عنوان " نگین انگشترفوتبال آلمان " معروف شده بود پس از 5 بار عمل جراحی بر روی زانوی همیشه مصدومش و از دست دادن 2 جام جهانی آن هم در آستانه بازیها ، دچار افسردگی شدیدی شده بود به نحوی که کارش به کلینیک بیماری های اینچنینی کشیده شد و در آخر هم " بکهام آلمان " در مقابل این همه فشار تاب نیاورد و ترجیح داد خداحافظی کند . نبود او ( هر چند در بیشتر مواقع مصدم بود ) می توانست ضربه بدی بر پیکره کمربند میانی بایرن باشد و پس از رفتن بالاک ، عزیمت صالی حمیدزیچ به یوونتوس در سال آتی و نا کارآمدی کریمی و دوس سانتوس خط میانی بایرن خالی تر از همیشه شد . اما شاید این نقطه عطفی باشد برای بایرن و شروعی باشد برای اینکه این تیم سرمایه دار ! هم در بازار نقل و انتقالات فعالیت بیشتری داشته باشد و صرفاً به فکر خریدهای ارزانترو پرسودتر نباشد . همانطور که قبلتر هم عرض کرده بودم برای حضور در بین بزرگان باید بزرگترینها را داشته باشی .

بگذریم ... از بحث اصلی منحرف شدیم . به بایرن و نیم فصل دوم باز می گردیم بازی اول در وست فالن و حضور بیش از هفتادهزار تماشاگر متعصب دورتموندی میدانی سخت برای بایرن ساخته بود و در پایان  بایرنی که در نیمه اول حاکم بلامنازع میدان بود بازی کاملا متفاوتی در نیمه دوم از خود به نمایش گذاشت و در نهایت شکست 2-3 را در برایر دورتموند متحمل شود که لرزش پایه های صندلی مرییگری ماگات از همینجا آغاز شد . این شکست در حالی شکل گرفت که عملاً بایرن در نیمه دوم حرفی برای گفتن نداشت .به نظر اکثر کارشناسان یکی از عوامل این باخت بازی بد علی کریمی در این دیدار بود که اعتراضاتی به نحوه بازی اش در بین بسیاری از جراید –بخصوص از نوع آلمانی – دیده شد اما فکر می کنم کریمی بازی روانتری نسبت به نیم فصل از خود ارائه داد و آنقدرها هم بد نبود . پاس گلی که یاد شد وی به مهاجم حریف داده است یک برخورد ساده توپ به وی بود که می توانست برای هر بازیکنی روی دهد و به طور کل کریمی اگر از بقیه بهتر نبود بدتر هم نبود . هر چند از حضورش در بایرن اصلاً خوشنود نیستم اما انصافاً آن بازی بدی که به کریمی نسبت داده شد انصاف نبود .

 به امید بازی بعد و دیدار در برایر بوخوم ماندیم و انچه در این دیدار دیدیم چیزی در حد نیمه دوم بازی با دورتموند بود و ازاینجا بود که تماشاگران حاظر در آلیانر آره نا اعتراضات خود را علناً آشکار ساختند ( کاری که به نظر من پیشتر از اینها باید انجام می دادند ) و بعد از مدتها بایرن در استادیوم خانگی اش هو شد ! همان شب خبری بر روی شبکه های خبری مشاهده شد که عجیب بود . "ماگات اخراج شد !" کاری که در بایرن چندان عرف نیست و اکثر مربیان این باشگاه به این سرعت اخراج نمیشوند اما ماگات اخراج شد تا تماشاگر خشمگین قدری آرام شود . پس از آن اوتمار هیتسفیلد به بایرن آمد و هدایت این تیم را به عهده گرفت . در مورد چگونگی حضورش و بازی با نورنبرگ که اولین بازی اوتمار بود چیزی نمی گوییم چون شرح بازی را حتما در وب سایتها و روزنامه های متعدد خوانده اید اما چد نکته در این بازی بود شاید شنیدنش خالی از لطف نباشد :

اولین مقصر ( و به نظر من بزرگترین آنها ) این بازی کسانی بودند که می بایست نقاط قوت هر تیمی باشند اما اینان در این بازی برعکس انتظار ، نقش زردپی آشیل بایرن را بازی کردند . آنها همان مدافعین مرکزی بایرن یعنی لوسیو و ون بویتن بودند . دو مدافع تنومند که به نظر من در انتخاب پست خود اشتباه کردند !! در طول فصل این دو را ( علی الخصوص لوسیو ) در پیشانی خط حمله می بینیم و در نهایت خالی مانده جای آنها باعث می شود دفاع بایرن آسیب پذیرتر از قبل شود . چیزی که با وجود تذکرات فراوان بازهم رعایت نمی شود اما میخواهم در ذهنتان گل اول را متصور شوید . پاس در عمق ، پر شدن آفساید و درنهایت گل اول برای دورتموند . چی کسی آفساید را پر کرده بود ؟!

گل دوم : پاس به کناره ها ، عدم پوشش مناسب بر روی هافبک چپ دورتموند ، تاثیر نگذاشتن روی مهاجم و گل دوم .

گل سوم : تقریبا مشابه گل دوم بود . ارسال از سمت راست بایرن و ...گل

در هر سه این گلها مدافعین مرکزی مقصر بودند اما نفر سوم که می شود وی را در این تقصیرات شریک دانست ویلی سانیول بود که با پرکردن آفساید در گل اول و عدم پوشش مناسب در جناح خویش باعث شد بازیکن نورنبرگ به راحتی دو ارسال دیدینی و متعاقب آن دو گل را به ثمر برسانند .

از بازی نورنبرگ خارج شده و به بایرن می پردازیم . یک سوال اصلی در انتخاب مربی وجود دارد :  چرا اوتمار ؟

به گذشته باز می گردیم . چند ماه قبل ، از اوتمار به عنوان کاندیدای اصلی مربیگری در رئال نام برده شد اما وی نپذیرفت . این رد کردن پیشنهاد اولین بار نبود چرا که وی از قبل مربیگری تیمهایی مثل تیم ملی آلمان ، تیم منچستر، اینتر میلان و .. هم گذشته بود . به شخصه حدس می زدم که وی هنوز در رویای بایرن و بازگشت به این تیم سیر می کند و همانطور که پیش بینی می کردم با اولین پیشنهاد جدی به بایرن بازگشت . اما بازی با نورنبرگ و مشاهده ضعف مفرط بایرن باعث شد اوتمار اعتبار و گذشته خود را در خطر ببیند و با اعلام کناره گیری در پایان فصل همه چیز را به اتمام این فصل از رقابتها موکول کرد ولی آیا اوتمار می ماند ؟ آیا انتخاب وی به سبب بازی حساس بایرن با رئال صورت گرفته ؟ در مورد جواب این سوالات نمی توان به صراحت جوابی داد اما فکر می کنم او بایرن را از رکود فعلی نجات خواهد داد و با ساخت یک تیم آماده تر فصل بعد را هم در آلیانز سپری کند . برای رسیدن به پاسخ این سوالات میبایست تا آخر فصل منتظر بمانیم .

 

 

 

بررسی بوندس لیگا با ۳ لیگ دیگر اروپا

تعطیلات نیم فصل مسابقات فوتبال سراسری کشور آلمان موسوم به بوندس لیگا سبب شد تا در این فرصت بدست آمده تحلیل کوتاه و گذرایی داشته باشیم بر بوندس لیگا و آن را به 3 لیگ معتبر دیگر اروپا که متشکل از کشورهای ایتالیا ( موسوم به کالچو ) انگلستان ( موسوم به لیگ برتر ) و اسپانیا ( موسوم به لالیگا ) قیاسی بزنیم . البته لیگ پویای فرانسه ( لا شامپیونه ) که از نظر نگارنده یکی از سری مسابقات جذاب و دیدنی به شمار می رود از این لیست حذف شده و تنها به بررسی 4 لیگی که از آنها نام برده شد خواهیم پرداخت .

ذکر این نکته حائز اهمیت است که با وجود تمایلی که به بوندس لیگا دارم سعی خواهم کرد در این بررسی جانب بی طرفی حفظ شده و به هر 4 لیگ با دیده یکسان بنگرم اما حق اعتراض برای شما که خواننده این مطلب هستید همچنان محفوظ بوده و می توانید با ارائه تذکرات و نقطه نظرات خود ما را در هر چه بهتر شدن باواریا یاری فرمائید .

هر 4 لیگی که از آنها نام بردیم از جمله لیگهای بزرگ اروپا و حتی دنیا به شمار می روند که قسمت اعظم بخش ورزشی خبرگزاریهای دنیا به اخبار برخاسته از آنها تعلق دارد . کوچکترین اتفاقات این مسابقات را می توانید در لابلای جراید ورزشی مطالعه فرمائید و از چند و چون آن با خبر شوید . اما به نظر شما ایجاد جذابیت و هیجان فوتبالی که در این کشورها و در لیگ آنان رخ می دهد تا چه حد مرهون زحمت اکیپهای ورزشی موجود در آن است و چقدر آن به فعالیت رسانه ها وابسته است ؟ چگونه یک خبر کوچک در یک  تیم ، یک بحث دو جانبه بین دو بازیکن یا مربی و حتی داوران ، یک برخورد فیزیکی در تمرین و .. بدل به داغترین سوژه های مطبوعاتی می شوند ؟ این مانورهای تبلیغاتی و ژورنالیستی تا چه میزان در جذب مخاطب موثر است ؟ و اینکه آیا یک لیگ فقط با برتری فنی بر دیگری پیشی میگیرد یا مسایل دیگری در این امر دخیل می باشد ؟ و بالاخره اینکه آیا حضور بازیکنان بزرگ و به قولی ستاره ها در این رجحان نقش اصلی را بازی می کند ؟

بحثی که پیش کشیده شده است نیاز به وقت و مطالعه فراوان است که از حوصله و امکان این وبلاگ و شما خواننده محترم خارج است و البته من نیز تخصصی در این زمینه ندارم لذا فقط به آمار اطمینان می کنیم و از دید فنی به این 4 لیگ بزرگ می نگریم .

من همیشه سعی کرده ام فوتبال اروپا را دنبال کنم بالطبع بوندس لیگا لیگ مورد علاقه ام بوده و وقت بیشتری برایش صرف کرده ام اما همیشه این سوال برایم پیش آمده است که چرا توجهی که به کالچو ، لیگ برتر و لالیگا می شودبا نگاهی که به بوندس لیگا می شود متفاوت است ؟ و چرا این لیگ در درجه اهمیت کمتری نسبت به بقیه برخوردار است ؟ سوالم را با خیلی ها در میان گذاشته ام که معمولاً همه نظراتی مشابه آنچه که در ادامه خواهم گفت داشته اند .

1 ) بوندس لیگا نسبت به سایر لیگها کم گل و کم حادثه است

2 ) در بوندس لیگا همیشه تیم برنده مشخص است و در نتیجه جذابیتی وجود ندارد

3 ) در بوندس لیگا هیجانی در صدر و قعر وجود ندارد و از هفته ها قبل تر قهرمان مشخص است

4 ) بوندس لیگا یک لیگ فیزیکی و محکم است که در نتیجه آن تعدد کارتهای زرد و قرمز بازی را از جذابیت خواهند انداخت .

5 ) میزان جذب تماشاگر در استادیوم های آن کم است و کلاً خود آلمانها هم از لیگشان حمایت نمی کنند .

6 ) بیشتر بازیکنان آن از سری فوتبالیستهای نه چندان مطرح و درجه دوم تشکیل یافته اند

 7 ) ...

اینها نظراتی است که در اکثر جرائد داخلی و کارشناسان فوتبال و در میان عامه مردم دیده می شود اما آیا به راستی اینگونه است ؟ برای یافتن جواب کافیست به آمار ارائه شده بنگرید .

جدول اول مربوط به تعداد بازیهای انجام شده و مورد مقایسه در این موضع است و صرفاً جهت اطلاع از تعداد بازی در هر لیگ ترسیم شده است .

جدول دوم به بررسی گلهای زده هر لیگ پرداخته که سطر به سطر پیش می رویم . سطر اول به خوبی نشان دهنده اشتباه تمام کسانی است که فکر می کند بوندس لیگا از بقیه لیگها کم گل تر است که همتنگونه که مشاهده می فرمائید نه تنها می توان گل زده بیشتری را در بازیهای بوندس لیگا دید بلکه تفاوت زیاد این میانگین گل زده با دو لیگ اسپانیا و انگلستان موید برتری محسوس نسبت به این دو است . در این قسمت ایتالیا با 56/2 گل در هر بازی بعد از بوندسلیگا قرار میگیرد . اما بخش بعدی یعنی فراوانی گلها در دو نیمه که قبل از بررسی ذکر این نکته خالی از لطف نیست که در صورت تقسیم گل زده در هر دو نیمه می توان به روند متعادل گلزنی در کل بازی رسید . به طور مثال در لا لیگا میانگین گل زده در نیمه اول 93/0 و در نیمه دوم 51/1 گل میباشد این یعنی اینکه نیمه اول کم گل و نیمه دوم پر گل خواهیم داشت . آیا شما مایلید یک نیمه در انتظار گلزنی در نیمه بعد بمانید یا ترجیح می دهید در هر دو نیمه لذت ببرید ؟ تقریبا هر سه لیگ آلمان ، ایتالیا و انگلستان از نظر تقسیم گل در هر نیمه در یک سطح می باشند که البته وضعیت آلمان و انگلستان از ایتالیا بهتر می باشد . ردیف 4 و 5 این جدول این ادعا را که نتایج آلمان قابل پیش بینی است را باطل می کند چرا که آمار نشان دهنده این است که حتی تیمهای میهمان هم در هر بازی از شانس گلی تقریبا مساوی میزبان برخوردارند و حاشیه امنیتی که میزبان در 3 لیگ دیگر دارد در این لیگ دیده نمی شود . آیا این به جز جذابیت نیست ؟ در 3 لیگ دیگر تیمهای میزبان برتری گلزنی قابل توجهی نسبت به همتای میهمان خود دارند که در آلمان این نقص وجود ندارد .

جدول شماره 3 هم به برسی کارتهای زرد و قرمز می پردازد . آمار به خوبی گویای همه چیز است . امیدوارم با دقت به بذل و بخشش کارت های قرمز و زرد در اسپانیا و ایتالیا بنگرید .

این هم جدول آخر که آمار نتایج میهمان و میزبان را نمایش می دهد . تعدد تساوی در بوندس لیگا ضعف آن به شمار می رود که انصافاً با لیگ های دیگر علی الخصوص انگلستان و اسپانیا فاصله زیادی دارد و می توان بر آن خرده گرفت . اما در مقابل بعد از لیگ اسپانیا بیشترین درصد پیروزی تیمهای میهمان و کمترین درصد پیروزی میزبانها را دارد که می توان گفت نقص تساوی در این مورد جبران شده است .

و اما می رسیم به جدول مسابقات این 4 لیگ :

در انگلستان تیم منچستر با 57 امتیاز از 23 بازی با تیم دوم و سوم به ترتیب 6 و 14 امتیاز فاصله دارد و تیم آخر جدول یعنی واتفورد هم 10 امتیاز از تیم سه رده بالاتر خود عقبتر است .

در ایتالیا تیم اینتر با 51 امتیاز از 19 بازی با تیم دوم و سوم به ترتیب 9 و13 امتیاز فاصله دارد و تیم آخر جدول یعنی اسکولی هم 7 امتیاز از تیم سه رده بالاتر خود عقبتر است .

در اسپانیا وضعیت خوب است و تیم اول یعنی سویا با تیم پنجم تنها 5 امتیاز فاصله دارد اما در قعر جدول تیم ژیمناستیک قرار گرفته که با 3 رده بالاتر از خود 9 امتیار تفاوت دارد

و اما در بوندسلیگا هم به مانند لالیگا رقابت سختی در صدر جدول وجود دارد البته وضعیت لالیگا قدری بهتر است . وردربرمن با تیم چهارم جدول 4 امتیاز تفاوت دارد اما در قعر جدول تیم ماینتز با تیم سه رده بالاتر فقط 5 امتیاز فاصله دارد و حساسیت در قعر هم وجود دارد پس چرا مدام از نبودن هیجان در بوندس لیگا صحبت به میان آورده می شود ؟ چگونه کسی بدون مطالعه در یک رسانه ملی می تواند در ۳ جمله لیگ یک کشور را نقد کند ؟ شاید به این نتیجه رسیده باشید که از نظر آماری می توان بوندسلیگا را تیم اول یا دوم رده بندی کرد اما براستی چرا بوندسلیگا نتوانسته در جذب تماشاگر تلویزیونی موفق باشد ( فرصت در مورد تماشاگر استادیومی نیست اما جهت اطلاع باید عرض کنم درصد پر بودن استادیومهای آلمان از بقیه کشورها بیشترمی باشد ) به نظر من بزرگترین عامل همانا نبود ستارگان آسمان فوتبال دنیا در بوندس لیگاست و دلیل آن هم به طرز تفکر آلمانها و مشکلات سرمایه گزاری آنها در بخش فوتبال بر می گردد . بزرگترین تیم آلمان یعنی بایرن هم برای خرید هر بازیکنی بسیار دست به عصا راه می رود . به هر حال و با تمام آماری که ارائه شد باز هم تماشاگر فوتبال ترجیح میدهد حرکات رونالدینهو را ببیند ( که البته حق هم دارد ) ولو اینکه در هر بازی شاید 2 یا 3 بار بیشتر اتفاق نیفتد ! اما تمام این مسایل سبب نخواهند شد که بوندس لیگا را متهم به چیزهایی کنیم که در آن وجود ندارد . من بوندس لیگا را ضمن احترم به بقیه لیگها دوست دارم ولی امیدوارم مخالفینش برای نقد آن حداقل چند بازی را ببینند و با اتکا به ذهن خود و بازیهای گذشته لیگ آلمان قضاوت نکنند .

منتظر شنیدن نظرات شما هستیم .