ما ملوانی هستیم !

جایی برای عاشقان ملوان

ما ملوانی هستیم !

جایی برای عاشقان ملوان

عدالت کور !

...روزی سه نفر بر بالای گنبد خانه ای رفته بودند و قصد دزدی از آن خانه را داشتند غافل از اینکه صاحبخانه با شمشیری برنده منتظر ورود آنهاست ! اولی سرش  را از سوراخ بالای گنبد خانه وارد کرد که صاحبخانه با ضربه شمشیر بینی وی را قطع نمود . دزد هم که نمی خواست فقط خودش متضرر شود دوباره برگشت و دماغش را گرفت و به دو همدستش گفت : « به به . عجب بوی مطبوع غذا و شرابی در این خانه پیچیده است !! » . نفر دوم هم تا سرش را داخل کرد با ضربه شمشیر و قطع شدن گوشش مواجه شد که او نیز دست بر روی گوش نهاد و به همدستانش گفت : « به به عجب صدای ساز و دهلی از این خانه می آید ! » نفر سوم هم که مشتاق سرک کشیدن به آن خانه بود دو پایش را از سوراخ بالای گنبد خانه به داخل آورد که ناگهان ضربه کاری صاحبخانه .... او را قطع نمود !  فرد سوم دوباره به پشت بام برگشت و گفت : « پس این تعریف شما از جشن و شادمانی که از آن یاد کردید مربوط به ختنه سوران من بود !؟ » حال این چه ربطی به وبلاگ ما داشت !؟ ...عرض می کنم .

فلاش بک می زنیم به تاریخ دوم شهریور امسال . روز بازی ملوان در برابر استقلال تهران . این دیدار بازی دوم لیگ و اولین بازی داخل خانه ملوان به شمار می آمد . همه هم مشتاق دیدن بازی بودند . به جهت حساسیت بازی خود جناب شاه حسینی هم در ورزشگاه حاضر بود . قضاوت در مورد وضعیت تماشاگران و جو موجود در آن را به عهده خودتان میگذارم . فقط کافیست به حرفهای کسانی که در ورزشگاه حاضر بودند نگاهی بیندازیم :

 

ناصر حجازی : جو ورزشگاه انزلی عالی بود ( منبع : خبرگزاری مهر 2/6/86 )

شاه حسینى:این نظم و انضباط در تاریخ انزلى بى سابقه است ( منبع : روزنامه ایران ورزشی 3/6/86 )

 

باز هم فلاش بک می زنیم به تاریخ ۲۳/۶/۸۶ بازی ملوان در برابر مس کرمان . در این بازی مس دو بر صفر بازنده میدان بود اما مربی این تیم ( فرهاد کاظمی ) پس از بازی ، تیمش را در وسط زمین جمع کرد واو و تیمش به نشانه احترام به تماشاگران برای آنان کف زدند . اصلا چرا خودتان صحبتهای خودش را نمی خوانید ؟!

 

کاظمى : تماشاگران ملوان به این تیم کمک مى کنند ( منبع : روزنامه ایران ورزشی 26/6/86 )

 

بازی با سایپا هم اینچنین بود به نحوی که دایی هم مورد تشویق باشگاه قرار گرفت و باشگاه به وی هدایایی اعطا نمود و تماشاگران هم نه تنها بی احترامی ( به این تیم ومربی نه چندان محبوبش در انزلی ) نکردند بلکه به شخصه شاهد بودم بارها با تشویقهای خود مربی تیم حریف را مورد لطف قرار دادند . حتی در بازی با صبا باطری هم که مسئول تدارکات صبا باطری با انجام حرکتی بسیار زشت به تماشاگران توهین نمود هم باعث نشد کسی دلخوری از تماشاگران داشته باشد . همه می دانیم دایی کسی نیست که از چنین مسائلی بگذرد و آنرا به مطبوعت نکشاند اما نه در سخنان وی و نه در سخنان مرادی ( قائم مقام و سرپرست صبا باطری ) هم کوچکترین اشاره ای نسبت به تماشاگران و شعارهای آنان نشده است .به همه اینها اضافه کنید تعریف و تمجیدی که روزنامه ای مثل ایران ورزشی در مورد ملوان و تماشاگرانش داشته است .

  شاید اکنون بیش از 4 ساعت است که کلیه آرشیوهای این شش ماهه ۵ خبرگزاری ورزشی ( ایرنا ، ایپنا ، ایسنا ، مهرنیوز و فارس نیوز ) و دو روزنامه ورزشی ایرانی ( جهان فوتبال و ایران ورزشی ) را جستجو می کنم تا مطمئن شوم درباره این بازیهایی که نام بردم کسی اعتراضی یا حتی اشاره ای داشته باشد اما انصافاً من چیزی نیافتم .

در بازی با پرسپولیس قبول دارم که کمی جو نسبت به پژمان و نیکبخت حساس بود . اما چیزی فراتر از انگ « بی تعصبی » پژمان نبود . نیکبخت هم که در تحریک تماشاگر همیشه نفر اول بوده . البته در کل آن بازی جدال اصلی مردم نه با پرسپولیس بلکه با مردم رشت بود که برای تشویق تیم پرسپولیس قدم به ورزشگاه گذاشته بودند . به شخصه اینگونه برخوردها را نمی پسندم چرا که هم باعث می شود فشار از روی تیم حریف برداشته شود و هم زمانی که باید به تشویق تیم اختصاص پیدا کند صرف تسویه حسابهای استانی می شود . اما بازی با پگاه و اتفاقات آن آنقدر واضح بود که هر ناتوان ذهنی هم می توانست سره را از ناسره تشخیص دهد !

اولاً اینکه ما میهمان بودیم و نهایتاً 1500 الی 2000 نفر طرفدار ملوانی در مقابل 17 هزار طرفدار پگاه در استادیوم حضور داشتند .

ثانیاً فیلم بازی کاملاً نشان میداد که کدام سمت از استادیوم دست بقیه را در فحاشی از پشت بسته بودند !

ثالثاً اینکه آقای خوشخوان ( ناظر بازی ) پس از بازی گفت : تعجب می کنم که طرفداران پگاه از 2 ساعت قبل از بازی شروع به فحاشی نمودند و در کل این مدت یک بار هم پگاه را تشویق نکردند .

رابعاً پگاه از ابتدای فصل در تعلیق محرومیت به خاطر « میهمان نوازی » آنان در مرحله پلی آف بود اما ملوان هرگز چنین اخطار یا تذکری دریافت نکرده بود !

و ....

با این همه ما هم یک جلسه محروم شدیم . چرا ؟! کسی نمی داند .

آیا واقعاً حق ملوان محرومیت از حضور تماشاگرانش است ؟

آیا کسی به سوابق ملوان در این فصل نظری انداخته است یا همه احکام با برخی تماسها تعیین می شود ؟

آیا شاه حسینی که ادعای داشتن نگاهی یکسان به همه تیمها است ( که به والله این ادعا دروغی است به وسعت جهان و هر چه درآن است ! ) در برابر تیمهای چون پرسپولیس ، استقلال و یا حتی سپاهان هم این چنین تصمیم گیری می کند ؟!

منبع و زادگاه تمام دشنامها ، شعارها و ... استادیوم آزادی بوده که حتی یکبار هم هیچکس فکر اینکه عزیزدردانه های پایتخت را پریشان خاطر کند به ذهنش هم خطور نمی کند اما تیمهایی مثل ملوان همیشه باید نقش درس عبرت برای دیگرانی بازی کنند که همواره در پناه سایه ها  ایستاده اند . من وشما می داینم و البته خود شاه حسینی هم می داند که قضاوتش نه برپایه عدل و داد که بر پایه حامی ها و نامی هاست . تا زمانیکه ساکت بنشینیم و منتظر باشیم دیگران برای ما کاری بکنند برنامه همین است ! فقط هر بار شکل و نوع آن فرق می کند . تا فردا مشخص می شود که محرومیت ملوان به چه صورت خواهد بود اما فکر نمی کنم با این اوضاع مدیریتی که در تیم حکمفرماست کسی اصلا به فکر جار و جنجال برای گرفتن حق ملوان باشد . ازجایی شنیدیم که مدیرعامل ملوان پس از ابلاغ حکم محرومیت ، چند تن از تماشاگران امین خود را فراخوانده و از آنان در مورد وضعیت فحاشی تماشاگران سوالاتی را پرسیده است . می دانید یعنی چه ؟! اگر این حرف راست باشد ( که از صحت منبع آن مطمئنم ) بدان معنی است که مدیرعامل ملوان ترجیح داده بازی را از خانه نگاه کند و اصلا به استادیوم رشت نرود !!! خب از ایشان دیگر چه انتظاری داریم که در تهران به دنبال حقوق ملوان و تماشاگرانش باشد . فکر می کنم نهایتاً با یک فکس اعتراض سرو ته قضیه هم آورده شود و دیگر هیچ .

در نهایت باید عرض کنم : حجازی از مردم انزلی و تماشاگران آن تعریف نمود ، شاه حسینی از نظم و انضباط این شهر و الگو بودن آنان سخن راند ، فرهاد کاظمی از بی نظیر بودن تماشاگران ملوان یاد کرد و ... اما در نهایت ملوان محروم شد . گویا همه این تمجید و تعریف از ملوان مربوط  به ختنه سوران آن بوده است !!

 

« منتظر نظرات شما هستیم . ضمناً حدود 60 عکس از چند بازی اخیر ملوان گرفته ام که آنها را درطی هفته بر روی وبلاگ خواهم آورد »

نظرات 7 + ارسال نظر
ابای پنج‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:02 ق.ظ

jan malawan
ishalla tu hashiye narim na team na tamashagar
rasht yek gonah bishtar nadare:faghat football nemifahme,hamin

ابای پنج‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:14 ق.ظ

ملوان - ابومسلم

فرار از مرداب




جمعه: ۱۸/۸/۸۶
ورزشگاه: تختى انزلى
ساعت: ۴۵:۱۴
چارچوب: هفته سیزدهم لیگ برتر
میزبان: ملوان بندرانزلى
میهمان: ابومسلم مشهد
تماشاگر احتمالى:-
نتیجه فصل قبل: ملوان ۲ - ابومسلم ۳
محروم: جواد رزاقى راد (ابومسلم)، سعید
سالارزاده (ملوان)
مصدوم: سعید خانى و فرانک آتسو (ابومسلم)
داور: مسعود مرادى
کمک ها: داود رفعتى، فریدون سلامى

ایران ورزشى - آیا این بازى بدون تماشاگر و هواداران پرشور انزلى جذاب از کار درخواهد آمد؟ ملوان - ابومسلم به حکم کمیته انضباطى باید دیدارشان را در استادیوم خالى از تماشاگر انزلى برگزار کنند. این براى ملوانى ها پوئنى منفى است که از نعمت حمایت هواداران متعصبشان بى بهره اند. ابومسلمى ها اما امیدوارند که از این شرایط بتوانند نهایت استفاده را کنند و از شهر باران دست خالى برنگردند. مشکى پوشان براى این دیدار مهم و سنگین مشکلات فراوانى دارند. مظلومى به دلیل یارگیرى ضعیف ابومسلم در فصل نقل و انتقالات مجبور است حالا که مصدومیت و محرومیت گریبان تیم را گرفته با دستان خالى به جنگ تیم هاى پرستاره برود. ملوان البته تیم پرستاره اى نیست اما تیمى است که در این دوازده هفته به واسطه انگیزه و هماهنگى بالا نفس همه را گرفته است. احمدزاده امسال تیمى ساخته که فوتبالى ساده اما نتیجه گرا را به نمایش مى گذارد. پازل او حالا پس از دو سال کامل شده و بازیکنان جوانش چشم بسته همدیگر را پیدا مى کنند. رافخایى و رمضانى با سرعت بالا و على طهماسبى با شم گلزنى خوب در حرکات تهاجمى در این بازى مى توانند مایه امیدوارى انزلى چى هایى باشند که پاى تلویزیون براى پیروزى تیم شان حرص مى خورند. در خط میانى هم نبرد زارع با حقدوست و پتروویچ دیدنى خواهد بود. در این منطقه مظلومى در نبود خانى احتمالا از ترکیب پتروویچ، ناصحى، منصورى، حقدوست و شهرکى استفاده کند. این دو تیم فصل قبل دو بار به دیدار هم رفتند که در دیدار رفت ابومسلم در مشهد طى دیدارى جذاب ۳-۲ میزبانش را شکست داد. در آن دیدار مقدسى پورى که حالا مصدوم است ۲ گل و اولروم یک گل زدند اما دیدار برگشت در انزلى به تساوى یک - یک انجامید. امسال اما این ملوان آن ملوان نیست و البته این ابومسلم هم ابومسلم پرقدرت لیگ ششم نیست. دیدار جمعه هم براى ملوان مهم است هم براى ابومسلم. احمدزاده اگر در این بازى هم به پیروزى نرسد اوضاع تیم اش دیگر به خوبى چند هفته پیش نخواهد بود. سه ناکامى پیاپى در خانه چندان جالب نیست.

علیرضا رمضانى

سرعت بالا و تکنیک مثال زدنى این بازیکن به طور حتم براى مدافعان ذاتا کند ابومسلم مشکل ساز خواهد شد.
رمضانى مقابل پرسپولیس و پگاه نشان داد که توانایى عبور از مدافعان مستقیم اش را دارد. ضمن اینکه او با حرکات در عمقش مى تواند به راحتى نظم دفاعى حریف را بر هم بریزد.

نگاه فنى
دگرگونى در ترکیب

با غیبت رزاقى، آتسو و سعید خانى ابومسلمى ها در این دیدار و در خط دفاعى به شدت آسیب پذیر هستند. مظلومى مجبور است براى کارهاى دفاعى تدبیرى جدید بیندیشد. جالب اینجاست که احمدزاده هم اتفاقا مهره هایى دارد که به راحتى قادرند هر خط دفاعى را به هم بریزند. به احتمال قوى ابومسلمى ها در این دیدار با سیستم ۱-۵-۴ بازى کنند و قبل از حمله به فکر بالا بردن ضریب دفاعى شان باشند. احمدزاده هم در نبود سالارزاده مجبور است خط دفاعى اش را با آرایش جدیدى مقابل ابومسلمى ها به زمین بفرستد.

ایوان پتروویچ

با آمدن مظلومى این بازیکن صرب اجازه نفوذ بیشترى پیدا کرد و به عنوان مهاجم سوم حتى تا ۶ قدم هم نفوذ مى کند. پتروویچ مقابل استقلال اهواز در نیمه اول عالى بود به طورى که کریمى براى تغییر نتیجه مجبور شد بازیکنى را به عنوان مأمور حفاظت از او به میدان آورد. در نبود سعید خانى وظایف پتروویچ به طور حتم دوبل خواهد شد.

ابای پنج‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 02:39 ق.ظ

پاى حرف هاى محمد احمدزاده که با ملوان بزرگ شده است

مى خواستند من ببازم تا از شهر بدرقه ام کنند



بندرى که صبحانه مردمانش فوتبال است


براى بارها و بارها، کلمه کلیشه شده «عشق مردم» را تکرار کردیم. هر ۲ مى دانستیم که این کلمه دیگر قابلیت بیان تمام احساسات یک شهر به فوتبال یا تلاش متقابل براى اداى دین فوتبالى در شهر انزلى را ندارد اما هیجان صحبت آنقدر بالا گرفته بود که دیگر به کلمه فکر نمى کردیم. به زبان آمد و کسى هم کلمه «فقط براى عشق مردم» یا «رضایت مردم» را معناى دیگرى نکرد تا صبح روز بعد.
گفت: «غرورش را حفظ مى کند. چیزى نمى گوید.» «غرور». این هم یک کلمه کلیشه اى دیگر. مثل هر جاى ایران. ما ترک ها غرور داریم. ما لرها غرورمان بالاست و ... همه جاى ایران همین طور است. غرور کلیشه شده فوتبال، در طول صحبت بارها رونمایى کرد و گذشت. او کلمه اى از اختلافش نگفت، همانطور که گفته بود. از بالا نگاه کرد و فوتبال انزلى را تا چه حد بگویم!؟، تا آنجا که دوست داشت بالا برد.
گفته بود: «من این راننده تاکسى را مربى کردم» و گذشته بود. باز هم کلیشه. مثل تمام دعواهاى فوتبالى. انزلى و مشهد و تهران و شیراز ندارد. همه جا یکجور است. چه فرقى مى کند دوطرف دعوا خداداد و میثاقیان باشند یا احمدزاده و صالح نیا؟ فکر مى کردم جداى از این دعواى کلیشه اى واقعاً احمدزاده راننده تاکسى بوده؟ یادم رفت بپرسم اما اگر بوده عجب حوصله اى داشته. من اگر یک تاکسى داشتم، هیچ وقت سراغ مربى شدن نمى رفتم.
وکیل الرعایا دستانش را در هم گره کرد و گفت: «تا حالا هر قولى داده ام، انجام شده.» یکى از پسر بچه هاى تخس تیم، از آن ته داد زد: «آقا! ماشین مى دین؟»، «نه عزیزم! اما احتمال دارد کارت سوختش را که اهمیت اش بالاتر است بدهیم.» لب پایینى را بردم روى بالایى و با شدت فوت کردم؛ اى بابا! این هم که یک اتفاق کلیشه اى است! همه دست زدند و سوت کشیدند اما من هنوز نفهمیدم چرا براى این «وعده هاى» کلیشه اى شادمانى مى کنند؟
«الان ملوان براى همه مبهم است و من نمى فهمم چرا؟»، «چرا فکر مى کنید نتایج و بازیهاى ملوان اتفاقى است؟». سرم را باید ببرم یک جاى دیگر. این هم مثل بقیه حرف هاست. «کلیشه ناب»! هر تیمى که چند دفعه شانس بیاورد و چند بازى را ببرد و جایش در جدول بهتر شود مى گوید ما برنامه داشتیم. ما علم روز داشتیم. کافى است سقوط کند. از آن طرف حرف هاى کلیشه اى مى زند؛ «ما رابازاندند»، «دست هاى پشت پرده، چه ها نمى کنند» و ...
در انزلى صبح ها مردم فوتبال صبحانه مى خورند. این پاسخ کلیشه اول بود. هر لحظه با غرور وصف ناشدنى شان از فوتبال مغرور انزلى حرف مى زنند. فوتبالى که رده جدول چندان برایش مهم نیست. مهم حفظ غرور فوتبالى شهر انزلى است. این پاسخ دوم بود. دعواى اینجا ناب است. صالح نیا زندگى در آلمان و امکانات و درآمدش در آنجا را رها کرده و به شهر انزلى آمده تا شهردارى انزلى را بچرخاند. نه، شهردارى توجیه است. او مى خواهد ملوان جلوى چشمانش باشد. دعوا بر سر این تیم و این فوتبال، یک چیز ناب درونش دارد که با ظاهر کلیشه اى اش نمى خواند، این پاسخ سوم بود.
وقتى وکیل الرعایا صحبت هایش تمام شد، یکى از لیدرها رفت نزدیک و زد پشتش. هاج و واج مانده بودم که اى آقا، این مثلا نماینده مجلس است! یکى خندید که «اینجا انزلى است.» این هم جواب چهارم! براى ملوان، هر کارى مى کنند. نه اینکه هر کارى مى کنند درست است اما واقعاً هر کارى مى کنند. آنجا در آبادان فقط نمونه اش را دیده بودم. حالا براى آنها چه فرق مى کند، ملوان از خطر سقوط نجات پیدا کرده باشد یا بالاى جدول از آب و هوا لذت ببرد؟ این پاسخ به کلیشه پنجم! اما کلیشه هاى زیادى هستند که در فوتبال انزلى ناب مى شوند. شاید همین کشف هیجانات ناب در دل کلیشه ها باشد که محمد احمدزاده را در این تیم پایبند کرده است. مردى که معتقد است عمر مربیگرى اش کوتاه است و این خود خلاف جریان کلیشه اى فوتبال ایران است.



از تفاوت ملوان امسال و سال گذشته شروع کنیم. هر چند نتایج ملوان از نظر عمومى قابل قبول است ولى امکان دارد شما ناراضى باشید.
< جایى از من نارضایتى ام را شنیده اید؟
نه. چه تفاوتى در این ملوان و ملوان سال گذشته وجود دارد که نتایج اش بهتر است؟
< اولا من پارسال از هفته سوم به کادر فنى تیم اضافه شدم. وقتى شما از هفته سوم وارد مى شوید مشکلات خاص خودتان را دارید. تیم دوره بدنسازى نداشته. ۲ هفته اول با باخت آغاز شده بود من تیم کم روحیه با توان جسمانى متوسط و نه خوب را تحویل گرفتم. معضلات دیگرى هم وجود داشت مثل بدهى هایى که از فصل قبل به جا مانده بود. ۶-۵ بازیکن اصلى تیم کوچ کرده بودند. حالا من یک سؤال دارم، وقتى شما یک تیم با این شرایط را تحویل مى گیرید غیر از این است که باید براى بقاى تیم تلاش کنید؟ راه دیگرى هم وجود داشت؟ تلاش ما فقط براى حفظ و نگهدارى تیم بود و لاغیر. به نظرم پارسال اصلا کار کوچکى نکردیم.
و امسال؟
< از ۷ یا ۸ هفته به پایان لیگ برتر فصل قبل به صراحت اعلام کردم تمامى بازیکنان مدنظرم باید در ملوان بمانند. اصرار و تهدید کردم. منظور اول من حفظ مازیار زارع بود. مى دانستم خیلى تیم ها براى گرفتن او دندان تیز کرده اند. بازیکنان دیگرى مثل خدا مرادى، رافخایى، رمضانى، نیک نظر، تأمینى هم مدنظر دیگر تیم ها بودند. حالا در اینجا یک مشکل بزرگ وجود داشت. همه مى دانستیم که ملوان براساس سنت قدیمى با فروش بازیکنانش در فصل نقل و انتقالات بخشى از بودجه فصل بعد را جبران مى کند. در این شرایط من خواسته اى داشتم که از نظر بسیارى نشدنى بود اما این اتفاق افتاد. زمان هم داشتیم. جلوتر از تمام تیم ها وارد دوره آماده سازى تیم شدیم.
از چه ماهى؟ اواخر تیر؟
< نه. اواخر خرداد. ۸ خرداد آخرین بازى ما در لیگ قبل بود و ما از ۱۹ خردادماه یعنى به فاصله ۱۰ روز پس از پایان لیگ تمرینات بدنسازى مان را شروع کردیم. به نظر نمى رسد تیمى دوره بدنسازى به سختى دوره بدنسازى ما گذرانده باشد.
اغلب تیم ها با یک هفته پس و پیش تمرینات بدنسازى شان را شروع کردند. این بدنسازى شما با این مدت زمانى و این فشار چه دلیلى داشت؟ خارج از استاندارد فوتبال دنیا نبود؟
< من اعتقاد دارم دوره بدنسازى باید کامل برگزار شود. برنامه ما بدنسازى سرفرصت بود. ۲۵ تا ۳۰ جلسه کار با وزنه، ۴ هفته کار تاکتیکى و ۲ هفته زمان براى بازیهاى تدارکاتى. کارمان را به خوبى انجام دادیم و منتظر شروع فصل شدیم.
این برنامه ریزى براى آماده سازى، نیاز لیگ برتر ایران است یا در هر جایى همین طور است؟
< نیاز ما است.
نیاز ملوان است؟ یعنى اگر در استقلال یا پرسپولیس باشید برنامه تغییر مى کند؟
< اگر تیم آماده اى داشته باشیم مسلما زمان کوتاه تر مى شود. بازیکنانى داشتیم که براى اولین بار بود وزنه مى زدند. در پرسپولیس شما بازیکنان پخته اى دارید. آنجا از آماده ترین هاى لیگ استفاده مى کنند اما ما اینجا بازیکن مى سازیم. باید حوصله داشت.
در همین دوره بحث بازگشت بازیکنان کوچ کرده از ملوان طى سال هاى قبل مطرح شد. پژمان نورى حتى تمرین هم کرد ولى نشد که بیاید.
< او با پرسپولیس قراردادى نداشت.
پس خودش پشیمان شد.
< نه، اتفاقا خودش مى خواست. هنوز هم دوست دارد بیاید اینجا. به نظر مى رسد خانواده پژمان در مورد حضور او در ملوان، موافق او نبودند. با من مشورت کرد. صلاح را در این دیدم که شرایط خانواده را در نظر بگیرد. او با آنها زندگى مى کند نه ما.
چند تا از کوچ کرده ها را مدنظر داشتید؟
< بازیکنانى را دوست داشتم که برگردند ولى نمى خواستم براى ما تعیین تکلیف کنند. بازیکنى که مى خواهد به ملوان برگردد هم من را مى شناسد و هم شرایط باشگاه را مى داند پس نمى تواند براى ما تعیین تکلیف کند. بازیکن سابق خودم که به فوتبال معرفى اش کردم گفت این قدر مى گیرم. چون این جمله را گفت زیر بار نرفتم.
این فلسفه باشگاه است یا شما؟
< خصوصیت خودم است.
بحث مالى ملوان که تغییرى نکرد. چه اتفاقى در این باشگاه افتاد؟
<من تفاوت هاى فصل قبل و این فصل را مى گفتم. از زمان کافى و بازیکنان گفتم. پارسال ما ۳۲۰ میلیون بدهى داشتیم ولى امسال هیچ بدهى بر دوش باشگاه در ابتداى فصل نبود. درست است که ما ریالى به بچه ها نداده ایم. البته پاداش و حقوق گرفته اند ولى از پیش قرارداد هیچ پرداخت نشده. مطمئنم تا پیش از نیم فصل بخش بزرگى از پولشان را مى دهیم. این تفاوت ها براى شما کافى نیست؟ شاید براى دیگر تیم ها این مسائل کلید موفقیت نباشد ولى براى ما هست.
هدف تان از این روند چه بود؟ یعنى انتظار دارید پایان فصل کجاى جدول باشید؟
< ما ۲ هدفگذارى داشتیم. اول به دست آوردن جایگاهى آبرومند در جدول و دوم جلب رضایت تماشاچى. این دومى براى ما مهمتر است. همین عامل وجود دارد که وقتى در انزلى ببازیم هم تماشاگر راضى است.
در بسیارى لیگ ها پیش آمده که یک تیم چندین هفته نتایج خوبى مى گیرد ولى مربى اش از سقوط نکردن صحبت مى کند. این در مورد ملوان هم صادق است؟ یعنى هدفى براى حضور در کورس قهرمانى ندارید؟
< واقعاً با این بودجه در قیاس با دیگر تیم ها (که یک هفتم یا یک هشتم باشگاه هاى دیگر است) اگر بگوییم مى خواهیم قهرمان شویم نباید به سرمایه گذارى در فوتبال خندید؟ ما چیزى داریم که داشتنش برایمان بیش از دیگران لذت بخش است. ما آرامش داریم. در تیم ما حاشیه نیست.
در فوتبال ایران تیم هایى مثل ملوان، صنعت نفت، تا حدودى تراکتورسازى و استقلال اهواز و سپاهان تماشاگران بومى دارند. شما با هدیه و ناهار و شام تماشاگر به ورزشگاه نمى برید. ضمنا تعداد تماشاگران حتى پرسپولیس و استقلال در استادیوم تختى انزلى در حداقل ممکن است اما ملوان یا صنعت نفت آنچه شایسته بوده را به دست نیاورده اند.
<ما را با نه تنها تیم هاى لیگ برتر بلکه با لیگ یکى ها هم قیاس نکنید. این وضعیت بودجه ما...
حالا سؤال من این است که این پتانسیل به چه درد ملوان مى خورد؟ مى دانید چرا این سؤال را مطرح مى کنم؟ چون گمان مى کنم بیش از آنکه ملوان از تماشاگرانش سود ببرد، دیگر بخش ها استفاده مى برند. به هر حال شما تنها مربى تیم ملوان نیستید. در شهر گاهى اوقات تا حد نماد شهرشدن بالا مى روید.
< شما مطمئن باشید تمام عشق مردم انزلى، ملوان است. من زیاد دیده ام که عزیزترین افرادشان را فداى ملوان کرده اند. خیلى جالب است. پارسال مى گفتند فلان تیم ۱۰۰ میلیون تومان مى دهد اما من ۴۰ میلیون بستم که البته مشخص نبود بتوانم بگیرم یا نه.
پیشنهاد دیگرى هم داشتید؟
< صحبت اصلا در مورد پیشنهاد نیست ولى بله.
رقم آنها چقدر بود؟
< پیشنهاد ۱۲۰ و ۱۰۰ میلیونى در لیگ برتر داشتم ولى ملوان براى من یک چیز دیگر است. همین بازیکنان که با این ارقام مانده اند حداقل با ۲ برابرش مى توانستند به تیم هاى دیگر بروند. اینها عشق را مى فهمند.
شما برق شیراز را هم تجربه کردید که تماشاگر کم نداشت.
< شرایط ملوان را ندارد.
قبول دارم. من اول بحثم گفتم که شرایط ملوان را شاید فقط صنعت نفت داشته باشد اما مى خواهم این طور مطرح کنم که بازى کردن با این ارقام باید به یک معادله اى مساوى ختم شود. شما پیشنهاد ۱۲۰ میلیونى را رد مى کنید و ۴۰ میلیون را مى پذیرید. آن ۸۰ میلیون تومان باقى مانده باید یک جورى در آن طرف معادله محاسبه شده باشد که شما را راضى نگه دارد. آنطرف معادله فقط عشق بوده. یک کم سخت است باور کردنش.
< شاید این حرف ها الان خریدارى نداشته باشد. باور کنید، باور کنید اینها واقعیت است. عشق ملوان، واقعى است. گذشته تمام ما مردم انزلى با تیم ملوان عجین شده.
چه گذشته اى؟
< جوانى ما. بهترین دوران زندگى ما. من از سال ۱۳۵۴ در ملوان هستم. از نوجوانان، تمام پله ها را یکى یکى رفته ام بالا. در تیم نوجوانان بوده ام. جوانان و بزرگسالان بوده ام. مربى سوم، مربى دوم، مربى اول و بعد سرمربى شده ام. یک دفعه بعد از پایان بازى سرمربى نشده ام.
تمام اینها را پرسیدم که به این بحث برسم. وقتى تیمى مثل ملوان با این احساسات مواجه است فقط عشق در کار نیست. در ضمن این فقط عشق شما نیست. این عشق آقاى صالح نیا یا ایراندوست و ... هم به حساب مى آید.
<صددرصد.
وقتى این علاقه چند پاره به روى سکوها بیاید مى شود چند دستگى. سکوى طرفداران آقاى صالح نیا یا سکوهاى احمدزاده یا ...
< نه، من این حرف را قبول ندارم. ملوانى فقط ملوان را دوست دارد. نه به من توجه مى کند نه به دیگران.


این حرف شما را نمى توانم بپذیرم. وقتى شما چند سال پیش از ملوان رفتید، تماشاگران دو قسمت شده بودند. یک گروه از شما حمایت مى کردند، یک گروه از بهمن صالح نیا. این را که دیگر نمى شود منکر شد.
< اصلا بعد ازرفتن یک بار هم اسمى از من در استادیوم برده نشد. ممکن بود به کادر فنى معترض شوند ولى نامى از من برده نشد.
در برنامه ۹۰ این دسته بندى پخش شد. وقتى در همان فصل ملوان شکست مى خورد نام شما شنیده مى شد.
< نه، فکر نکنم. به هرحال این را مى خواهم بگویم که در حال حاضر ما چنین مشکلاتى نداریم.
به چند هفته قبل برمى گردانمتان. مصاحبه آقاى صالح نیا را جلویتان مى گذارم که جبهه گیرى سختى برابر شما کرده بود.
< من علیه کسى حرف نزده ام، شما سابقه اى دارید که نشان دهد من علیه همکارانم در انزلى حرفى زده باشم؟
در حافظه من نیست. شاید گفته باشید.
< شما آدم کم هوشى نیستید. حتما اگر بود شما به یاد مى آوردید اما من خودم جواب مى دهم. کسى نمى تواند بگوید که من علیه دیگران، مخصوصا آقاى صالح نیا یا آقاى ایراندوست مصاحبه کرده باشم.
این در مورد شما اما آنها ...
< اگر آنها مى خواهند مصاحبه کنند، ایرادى ندارد. آنها آزاد هستند.
ببینید، آنها که مشکل شخصى با احمدزاده نداشته اند. دلمشغولى آنها هم ملوان بوده، گمان مى کردند عشق شان به بیراهه مى رود.
< این کار طاقت مى خواهد.
من مى گویم وقتى بهمن صالح نیا که زندگى خوبى در آلمان دارد ولى آنجا را رها مى کند و مى آید در انزلى شهردارى را هدایت مى کند، عشق و علاقه اش که شهردارى انزلى نیست، علاقه اش ملوان است که خودش راه انداخته. مى گویم على رغم هدف مشترک هیچگاه نیروهاى ملوان کنار هم جمع نشده اند.
< منظورتان این است که من و آقاى صالح نیا و ایراندوست کنار هم در ملوان باشیم؟
دقیقا.
< چه عرض کنم. این را بهتر است از مسؤولان بپرسید. من مربى نمى توانم جوابش را بدهم.
اتفاقا سؤال من هم همین است. ایراد ملوان این است که تصمیماتش را جاى دیگر مى گیرند.
< نه، قبول ندارم.
وقتى مساله اى مثل ملوان جایگاه خاصى میان مردم پیدا مى کند، پاى آدم هاى دیگر هم وسط مى آید. مثالى بزنم. در دوره هاى مختلف نمایندگان شهر انزلى در مجلس بر روند هدایت تیم تاثیر گذاشته اند یا تلاششان در این جهت بوده که اغلب هم مؤثر افتاده.
< یک لحظه ضبط صوت را خاموش کنید.
شما که خودتان صبح بلند نمى شوید حکم بزنید و خودتان را سرمربى کنید. مدیرعامل باشگاه باید به سراغ شما بیاید. پس ارتباط لزومى ندارد با شما باشد. فشار مى توانسته و مى تواند بر مدیرعامل باشگاه وارد شود که اگر فلانى سرمربى نشود از ما در مجلس توقع کمک نداشته باشید و ...
< نگذاشتید که من ساکت بمانم. اگر قرار بوده که من بیایم با فشار مردم بوده. هیچکس دوست نداشت من بیایم چون من راحت حرف مى زنم. در قید و بند سیاسى نیستم. تبلیغاتچى هیچکس در مسائل سیاسى نیستم. چون مى دانند که من تبلیغاتچى نیستم تمایلى براى ورود من به ملوان (آدم هاى سیاسى) نداشتند. این فشار مردم است که آنها را مجبور مى کند بیایند سراغ من.
الان یک سؤالى براى من پیش آمد. اگر این فشار مردم باعث شد که فصل قبل به سراغ شما بیایند، سال ۸۱ که شما پس از ۴-۳ سال زحمت کنار گذاشتند مى توانست مانع رفتن شما بشود.
< فشار؟ شما فکر مى کنید نبود؟ ۲ سال ورزشگاه تختى انزلى پرتلاطم بود. مردم دیگر نمى توانستند من را در ملوان نگه دارند چون من عاقبت کار را مى دانستم. وقتى من شکست را جلوى پایم مى بینم باید دیوانه باشم که بمانم. من مى دانم مى خواهند با من چکار کنند. مى خواستند من شکست بخورم تا از ملوان که نه، از شهر بدرقه ام کنند. نمى توانستم اجازه بدهم چنین اتفاقى رخ بدهد. کسى جرأت اخراج من را نداشت. آخر سر مدیرعامل وقت گفت که احمدزاده مدرک A نداشته. سال ۸۱. آنوقت سال ۸۶ مربیان بدون مدرک A هنوز روى نیمکت اند. اینها توجیه بود فقط براى مردم انزلى. مدیرعامل وقت ملوان جرأت کنار گذاشتن من را نداشت.
ببینید ابهام دقیقا همین جا است. چه روندى باعث شد تا احمدزاده اى که طى چند فصل یک تیم قوى از بازیکنان جوان بومى بسازد، پس از چند سال به سطح اول فوتبال صعود کند و فصل اول لیگ برتر خود را حفظ کند را کنار مى گذارند. آیا جریاناتى خارج از فضاى ورزش نبود؟
<این تصمیمات غیر ورزشى بود که ...
پس تاثیر دارد. وقتى ملوان مى شود عشق مردم انزلى اتفاقاتش خارج از میدان ورزش گرفته مى شود.
< تاثیر دارد. بله. براى ورود من تاثیر ندارد ولى براى خروج ام داشت.
اگر فشار مردم بود در آن ۴ سالى که نبودید و به قول خودتان جو متشنج بود مى آمدند دنبال تان.
< متلاطم بود ولى مردم روى سکوها که سیاسى نیستند. خواسته هاى قلبى مردم با خواسته هاى سیاسى فرق مى کند.
من نمى خواهم بحث را سیاسى کنم. در حقیقت مى خواهم به این نکته برسم که آیا تصمیم گیرى هاى کلان باشگاه در فضایى غیر از ورزش و باشگاه اتخاذ مى شود؟
< بله، مى شود.
دقیقا. حالا شما یک جا گفتید در این ۴ سال اسمى از شما روى سکوها نبود و یک جاى دیگر مى گویید سکوها پرتلاطم بود. اینها تناقض دارد.
< من که نمى توانم این واقعیت را کتمان کنم. واقعیت این است که مردم علاقه داشتند. حالا اینکه اسم من روى سکو بوده یا نبوده، منظورم نیست. بحثم این است که آدم هایى که از ملوان نفع شخصى مى خواهند با وجود من به خواسته هایشان نمى رسند.
رأى آوردن در انتخابات مجلس یک نفع است، هزار نفع دیگر هم هست که پنهان مانده.
< هر چیزى که باشد، فرقى ندارد.
به نظرتان کسى به واسطه ملوان میلیاردر شده است؟
< پول مستقیم؟ از امتیاز ملوان استفاده کردن خودش میلیاردها قیمت دارد. ملوان امتیازات معنوى بسیارى دارد که مى تواند آدم ها را به جایگاه هاى مناسبى برساند و البته رسانده.
سهم شما از امتیازات معنوى (یا غیرمادى) ملوان چه بوده؟
< در دوران بازى ام ملوان برایم زحمت زیادى کشید. یک چیزى یادم افتاد که به نظرم جالب است شما هم بدانید. سالى که من سرمربى ملوان شدم یعنى ،۱۳۷۸ این تیم سقوط کرده بود. آن زمان لیگ برتر نبود. من تیم دسته دومى را تحویل گرفتم که تماشاگر نداشت. ۱۳ بازیکن اش رفته بودند. رفته نه، برده بودند! یک تیم کاملا ورشکسته را دادند دست من. همان سال فرمانده وقت نیروى دریایى به نماینده مجلس گفته بود حاضر است امتیاز باشگاه را با یک شاخه گل روى آن به مردم واگذار کند. جالب است، نه؟ جالب تر هم مى شود وقتى بدانید سال سومى که داشتم مى رفتم (فصلى که در لیگ برتر خودمان را حفظ کردیم و با شکست استقلال قهرمانى را هم از آنها گرفته بودیم) تیمى تحویل دادم با ۱۸ بازیکن با سنین ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ سال. پژمان نورى ۱۸ ساله بود. حال مى خواهید بدانید چه اتفاقى افتاد؟ نیروى دریایى با پیشنهاد ۵۰۰ میلیونى یکى از وزارتخانه ها حاضر نشد امتیاز ملوان را بفروشد. به نظرتان چه کسى استفاده کرد؟ من استفاده بردم؟ بگذارید استفاده از امتیازات ملوان را هم برایتان بگویم. فصل اول مربیگرى ۴ میلیون گرفتم. سال ۷۹ پنج میلیون گرفتم. سال سوم در لیگ برتر ۷ میلیون گرفتم. ملوان یک شاخه گل را با ۵۰۰ میلیون عوض نکردند. من به اندازه کافى از ملوان استفاده کرده ام. تمام جوانى ام مدیون ملوان است. شکى نیست. کسى نمى تواند رد کند که من توسط ملوان به فوتبال شناسانده شدم ولى من ملوان از بین رفته را احیا کرده ام. این طور بگویم، یک بار آقاى صالح نیا باعث تولد ملوان شد. در مرحله بعد سال ۷۸ ملوان کاملا از بین رفت. پیش از آن ۳ یا ۴ بار هم سقوط را تجربه کرده بود. در آن شرایط کسى را آوردند که براى اولین بار سرمربیگرى مى کرد.
یعنى تاریخ ملوان را به دو قسمت تقسیم مى کنید؟
< دقیقا. وقتى یک شاخه گل روى امتیاز باشگاه مى گذارند یعنى تمام. یعنى ملوان مرد. حالا صاحب امتیاز باشگاه به تبلیغات و منافع اش اصلا نیازى ندارد. آنها هم فقط به خاطر مردم انزلى پایبند تیم هستند.
البته حول هر پدیده اى که عشق باشد نفرت هم هست. یک عده علاقه مندند، یک عده متنفر.
< اینجا زندگى کردن کنار مردم درحالى که مسؤولیتى در ملوان دارى اصلا ساده نیست. خیلى سخت است. من هم معتقدم ملوان شبیه هیچکدام از تیم ها نیست. یادتان باشد ملوان فقط ۳ سرمربى داشته که این به نظرم در هیچ کجا سابقه نداشته. در شرایط حرفه اى لیگ برتر که مرزهاى بومى شدن برداشته شده ولى هنوز انزلى زیر بار غیربومى شدن نرفته است.
مى خواهم یک جمع بندى از همین بحث کنم. نسل اول ملوان حاضر نشد وقتى شما نسل دومى ها پرورش یافتید به جایگاه دیگرى برود و کار اجرایى و میدانى را به شماها که دست پرورده خودشان هستید بسپارد.
< در واقع ۳ نسل بود. نسل دوم ایراندوست و ... بودند و ما نسل سوم ملوان هستیم.
البته اگر بخواهیم خیلى دقیق بگوییم یک نسل دیگر هم مى توانست باشد که سال ۶۴ پس از جدایى از ملوان و تشکیل استقلال انزلى و سپس چوکا تالش، کلا از این دور خارج شدند مثل غفور جهانى و ...
< پس شما با اطلاعات کافى به اینجا آمده اید. درست است. حق با شماست ولى بهتر است من صحبت نکنم. درمورد غفور جهانى خودش باید صحبت کند. به من ربطى ندارد اما قبول دارم مى توانست ۴ نسل باشد. اینکه چرا نشد، خب ... آدم هایى که ذینفع بودند و اجازه به وجود آمدن این نسل را ندادند باید بیایند و صحبت کنند.
شما اما دوام آوردید.
< فکر کنم من یک کم سرسخت تر بودم. موقعیتى که به من داده شد درست استفاده کردم و اشتباه نرفتم. داشتیم یک خانه ویرانه را آباد مى کردیم. جالب اینجاست که تا وقتى این خانه ویرانه بود هیچ کس مدعى نبود. وقتى آباد شد همه آمدند.
تمام جاه طلبى شما یک نکته و نقطه آخر کم داشته و دارد و آن هم آرزو و رؤیاى قهرمانى است.
< اجازه بدهید صحبت نکنم. حرف هاى زیادى برایش دارم.
اتفاقا مى خواهم بگویید.
< نه الان وقتش نیست.
جایگاه امروز ملوان البته قابل تقدیر است اما به نظرم آن جاه طلبى آخر را کم دارد.
< بگذارید محمد حبیبى را به عنوان یک شاهد ماجرا به وسط بحث بکشم. محمد حبیبى پاتوقى دارد که آنجا ۱۰ تا ۱۵ بازیکن همدوره اى خودمان و تعدادى هم از بازیکنان قدیمى هستند. یک روز پیش از آغاز فصل من را دعوت کردند که بروم آنجا. همان جا گفتم خسته شدیم از اینکه هر سال دغدغه سقوط داشتیم. چقدر لبه پرتگاه باشیم؟ امسال مى خواهیم برویم نیمه بالایى جدول. آن موقع گفتم این مردم لیاقت دارند قهرمانى و بزرگى ملوان را ببینند. آقا جان مردم خسته شدند هر وقت سر بالا کردند دیدند آخر فصل است و این تیم در خطر سقوط. اگر یک بار دیگر وارد ملوان شدم دوست ندارم بسازم تا دیگران بخورند. چرا؟ مردم انزلى نباید با فوتبال ملوان آقایى کنند؟ این حرفى بود که من در جمع آدم هایى زدم که همه شان فوتبالى بودند. همان روز هم گفتم که اگر یک بازیکن مد نظرم از ملوان جدا شود از این تیم مى روم.
دلم نمى خواهد اینکه مى گویم هیچ وقت عملى شود اما نیم فصل دوم لیگ برتر ثابت کرده است خیلى خطرناک است. در نیم فصل دوم دیگر بحث فوتبال برتر مطرح نیست. بازیهاى خارج از زمین فوتبال جدى تر از بازیهاى داخل زمین پیگیرى مى شود. پول شرایط را به نفع یک تیم یا ضرر یک تیم دیگر تغییر مى دهد و ... براى آنجا چه فکرى کرده اید؟
< از آنچه شما گفتید (اگر به وقوع بپیوندد) مى توانیم ضربه بخوریم اما ما هیچگاه وارد این مسائل نشده ایم. ملوان از این روش نتیجه نمى گیرد.
نه به نفع شما. این شرایط مسلما به ضرر شما است چون شما بودجه کلانى ندارید که یک بخش اش را بگذارید براى بازیهاى خارج از خانه شطرنج.
< پارسال به نظرتان براى چه این همه داد و فریاد کردیم؟ من حرف شما را قبول دارم. مردم برداشت خودشان را دارند. «رضایت مردم» که گفتم خیلى مهم است. امکان دارد این رضایت با باخت هم تامین شود. ما بازى با سایپا را باختیم ولى یک نفر از بازى ناراحت نبود.بازى با سپاهان را باختیم ولى کسى ناراضى نبود. دست هاى پشت پرده که نمى توانند زیبایى فوتبال ملوان را بگیرند.
ولى همان دست هاى پشت پرده مى تواند شما را از نیمه بالاى جدول به نیمه پایین جدول هدایت کند.
< اینجاست که مى گویم هوادار ملوان مسائل را خوب تحلیل مى کند. او مى بیند که ما کارمان را خوب انجام مى دهیم ولى مسائل دیگر ما را به پایین هدایت مى کند.
اگر همین دست هاى پشت پرده شما را در شرایط بحرانى فصل هاى گذشته بگذارد چه؟
< از دست ما کارى ساخته نیست. ما تنها مى توانیم به کیفیت فوتبالمان فکر کنیم. آبروى ما را که نمى توانند ببرند.
تمام اینها که مى گویید تا زمانى زیباست که جایگاه شما در منطقه بحران نباشد.
< پشتوانه مردم به این نیست که ملوان کجاى جدول قرار بگیرد.
چرا نیست؟ مهم است اتفاقا. وقتى شما براى ماندن در لیگ برتر به یک یا دو امتیاز احتیاج داشته باشید آن وقت نتیجه اش هم مهم مى شود.
< صددرصد. قبول دارم ولى من که نمى توانم وارد آن مسائل شوم اما به لحاظ فنى من معتقدم نیم فصل دوم براى ما راحت تر است. ۲ بار خوزستان رفتیم، ۲ بار شیراز، ۲ بار اصفهان در نیم فصل اول. تمام اینها در دور برگشت در انزلى است. بازى پرسپولیس و استقلال هم سختى اش براى ما در شهر انزلى بیش از تهران است. ما بازیهاى ساده ترى در انزلى خواهیم داشت. در نهایت مى خواهم بگویم که به اعتقاد من این ملوان با تمام ملوان هایى که در ۱۵ سال گذشته دیده اید متفاوت است.


پیش بینى شما براى جمع امتیازهاى ملوان در پایان فصل چقدر است؟
< فکر کنم اگر ۵۵ تا ۵۸ امتیاز داشته باشیم مناسب است. در این محدوده به لحاظ فنى توانایى وجود دارد. جایى حول و حوش سوم یا چهارم. این توانایى بچه ها است که البته مسائل دیگر هم مى تواند در آن دخیل باشد و تاثیر بگذارد.
البته مسائل مالى را هم در نظر بگیرید. شما که فکر نمى کنید ملوان یک دفعه وسط فصل صاحب چند میلیارد تومان شود؟
< ما مسائل مالى مان را براساس تعهداتمان برنامه ریزى کرده ایم. شما مى دانید تمامى بچه ها به صورت شفاف از مبلغ دریافتى و پیش قراردادشان مطلع اند؟ مثلاً فلان بازیکن مى داند که قرار است ۴۰ درصد پولش را بگیرد یا یک نفر دیگر ۵۰ درصد. همه از حقوق و قرارداد همدیگر خبر دارند. در این تیم نه زیرمیزى هست نه شایعه در مورد اصل قراردادهاى کذایى. ۲ تیم بزرگ ایران به من پیشنهاد کردند که مازیار زارع را به ما بفروشید فقط ۳۰۰ میلیون به باشگاه ملوان مى دهیم. فکر مى کنید مازیار با چقدر مانده باشد؟ ۶۰ میلیون به علاوه ۵ میلیون تومان حقوق. من به یک مهاجم نیاز داشت. به یک نفر گفت ۱۴۵ میلیون تومان. حالا مردم فکر مى کردند من نمى فهمم مهاجم کم دارم ولى اگر او را مى آوردم تیمم به هم مى خورد. با یک مهاجم در حد مهاجمان درجه ۳ فوتبال ایران صحبت کردم. به نظرتان چقدر گفت؟ ۱۰۰ میلیون تومان. ۵۰ میلیون تومان نقد مى خواست، ۵۰ میلیون دیگر هم مى گفت برایم ویلا بخرید. گفتم قربانت. من ۴۷ سالم است هنوز یک ویلا در شهر خودم ندارم. از خیر او هم گذشتیم. من بابک پورغلامى را از فجر سپاسى آوردم. همه فکر کردند یک مدافع آورده ام ولى اشتباه مى کردند. یک مهاجم آورده بودم چون او را بردم جاى جلال رافخایى و جلال را بردم خط حمله.
ولى خط دفاعتان مشکل دارد. گل به خودى و ...
< به اندازه داشته هایمان باید انتظار داشته باشیم. ما پارسال با همین خط دفاعى ۳۰ گل خوردیم. سایپا و استقلال اهواز در رده هاى اول و دوم لیگ برتر ۲۸ گل خورده بودند.
سؤال آخر من. فکر مى کنید بعد از محمد احمدزاده، نسل چهارم ملوان کسى را قابل عرضه براى نیمکت این تیم دارد؟ بازیکنان شما پس از چند سال به شهرهاى دیگر مى روند ولى تا نسل شما اغلب فوتبال فوتبالیست هاى انزلى در این شهر سپرى مى شد.
< از الان پیش بینى مى کنم همکارم آقاى فرهاد پورغلامى نزدیک ترین فرد براى این نیمکت است. به نظرم خیلى زود مى تواند این مسؤولیت را در ملوان به عهده بگیرد. اگر او بتواند موفق شود افتخارش به غیر از خودش براى «من» است. من این طور افتخارها را دوست دارم. مطمئن باشید همین حالا هم استقبال مى کنم از این تغییر. هر لحظه هم حس کنم به طور کامل آماده این انتقال است، با کمال میل پیشنهادش مى کنم به عنوان جایگزینم.
خودتان چکار مى کنید؟
< کار مربیگرى آن طور که من انجامش مى دهم عمر کوتاهى دارد. من چون اعتقادى به کار بدنسازها در ایران ندارم خودم این کار را مى کنم. در تمامى لحظه ها با بچه ها هستم. خودم مى دهم. خودم وزنه مى زنم، خودم تمرین مى کنم. این جور آدم ها معمولا تاریخ مصرف شان زود تمام مى شود.
چرا به بدنساز اعتقاد ندارید؟
< چون در ایران بدنساز خوب نداریم. بدنساز ۸۰ درصد تیم است. من عقل و کارم را دست کسى نمى دهم که بخواهد با ۸۰ درصد زندگى تیمم بازى کند. خودم دنبال علم اش رفتم. یک نکته جالب بگویم تا امروز هیچ بازیکنى از تیم من زیر تیغ جراحى نرفته. پارسال محسن گیاهى مینیسک پایش را عمل کرد ولى دوره بدنسازى تیم ملوان در سال گذشته دست من نبود. از اتفاقى که دو نفر زانو به زانو بخورند و مصدوم شوند بگذریم ولى در تیم من بازیکن همین طورى هنگامى که راه مى رود پایش پیچ نمى خورد رباط صلیبى پاره کند.

هومن پنج‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 03:36 ب.ظ

مصاحبه با احمدزاده بی نظیر بود.دست آقا ممد درد نکنه.محشر بود.
اما آقای رضای عزیز با توجه به منتفی شدن محرومیت ملوان از تماشاگر دربازی با ابومسلم تا تشکیل کمیته استیناف پیشنهاد میکنم مطلب خیلی قشنگت رو (عدالت کور) برای روزنامه ها بفرستی.فکر کنم اهرم فشار خوبی روی کمیته استیناف باشه.واقعا مطلبت حرف دل انزلی چی ها بود.عالی بود.

ابای جمعه 18 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:24 ق.ظ

فدراسیون فوتبال اعلام کرد: بازی ملوان با حضور تماشاگران انجام می‌شود.

، در متن اطلاعیه فدراسیون فوتبال آمده است:« نظر به این‌که باشگاه فرهنگی ورزشی ملوان بندرانزلی طی لایحه شماره ‌١٧/٤٠١٨٢١ مورخ ‌١٣/٨/٨٦ نسبت به رأی شماره ‌٥٥١ مورخ ‌٦/٨/٨٦ کمیته انضباطی مبنی بر انجام مسابقه بدون تماشاگر اعتراض کرده است که با بررسی پرونده‌ی اعتراض در مهلت قانونی مندرج در تبصره ‌٢ ماده ‌١٥ آئین‌نامه تسلیم شده است. بنابراین تا اتخاذ تصمیم نهایی در این زمینه اجرای رأی متوقف می‌شود. بنابراین بازی ملوان در مقابل ابومسلم در روز جمعه مورخ ‌١٨/٨/٨٦ در شهر بندرانزلی با حضور تماشاگر انجام خواهد شد.

ابای جمعه 18 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:20 ب.ظ

تیم ملوان بندر انزلی عصرجمعه درادامه هفته سیزدهم رقابت‌های فوتبال قهرمانی باشگاه‌های برتر ایران مقابل تیم ابومسلم مشهد به پیروزی دست یافت.

دراین دیدار که در ورزشگاه تختی انزلی برگزار شد، تیم ملوان با نتیجه دو بر یک از سد حریف خود گذشت و پس از چهار هفته ناکامی به پنجمین پیروزی خود در لیگ برتر رسید.

گل‌های این بازی را سید جلال رافخایی در دقیقه ‪ ۱۹‬و هادی تامینی در دقیقه ‪ ۸۵‬برای تیم ملوان بندر انزلی و ایوان پترویچ در دقیقه ‪ ۵۶‬برای تیم ابومسلم مشهد به ثمر رساندند.

پرویز (کچل مخفی) جمعه 18 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 07:25 ب.ظ

سرمربی تیم فوتبال ابومسلم مشهد پس از باخت دو بر یک تیمش برابر ملوان انزلی گفت: ابومسلم مستحق این باخت نبود.

" پرویز مظلومی " در مصاحبه با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: بازیکنان در این بازی در خانه حریف خوب بازی کردند و بازی پایاپای بود.

وی خاطرنشان کرد: تیم ملوان مزد تشویق هواداران و تلاش وبرتری بازیکنانش در دقایق پایانی بازی را گرفت.

دیدار عصر جمعه ملوان و ابومسلم در ورزشگاه تختی شهر انزلی با پیروزی دو بر یک ملوان خاتمه یافت.

تک گل ابومسلم را ایوان پترویچ بازیکن صربستانی این تیم به ثمر رساند.

دو تیم در این دیدار خوب ظاهر شدند و دفاع تیم ابومسلم چند بار جلوی نفوذ خط حمله ملوان به خصوص در نیمه دوم را گرفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد